منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

در خط امامیم پشت منتظری!

 

 

 

 

میر حسین در نامه ای به منتظری متوسل شده و او نیز سر این ولد چموش را به
آغوش گرفته و مورد تفقد قرار داده است. از آقایان خط امامی می پرسیم منتظری با امام چه کرد؟ 

ادامه مطلب را بخوانید.

منتظری

«فکر کردم اگر حقایق را بازگو نکنم به اسلام و انقلاب و امام و مردم خیانت کرده ام.» این جمله ای است که در مقدمه رنجنامه سید احمد خمینی آمده است. فرزند امام نوشته بود: «غرضم این است که ثابت شود جریان توطئه گر طیف مهدی هاشمی با القائات خود، شما را وادار به مواضعی کرده اند که بعضی از گفته های شما چیزی جز خواست دشمنان قسم خورده انقلاب و اسلام نبود.»

منتظری کم شخصیتی نبود. در بین انقلابیون مقبولیت ویژه ای داشت؛ این مقبولیت تا بدانجا بود که از جانب سید احمد آقا قائم مقامی او برای رهبری پیشنهاد شد و مورد اتفاق بسیاری از انقلابیون نیز قرار گرفت. منتظری در سال های انقلاب طعم زندان و شکنجه را چشیده بود. او از تئوری پردازان بحث ولایت فقیه به شمار می آمد و تالیفاتی نیز در این زمینه داشت. به واسطه همین فعالیت های مبارزاتی و انقلابی بود که منتظری در نظر عمده انقلابیون جایگاهی رفیع را به خود اختصاص داد.

امام همان زمان فرمودند: «من ایشان را سالیان درازى است که مى‎شناسم، ایشان امروز از‏ ‏علماى بزرگ ایران و مورد احترام مردم مسلمان است.»(1) و تاکید کردند: «ایشان ان شاءالله از مراجع بزرگ مى‎شوند و از آنجا که‏ ‏امروز قدرت تدریس هم دارند مفید فایده هستند، روى این جهت آقاى‏ ‏منتظرى براى مرجعیت باید حفظ شوند.»(2)

امام(ره) در حکم انتصاب آقای منتظری به سمت امام جمعه تهران می نویسند: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم. خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقاى منتظرى- دامت افاضاته. مرحوم مجاهد بزرگوار آقاى طالقانى، پس از عمرى مجاهدت و پاسدارى از اسلام، به رحمت خداوند پیوست و ما را سوگوار کرد. تکلیف پاسدارى از اسلام به عهده همه ماست؛ و من شما را- که مجاهدى بزرگوار و فقیهى عالیقدر مى‏دانم- براى دژ محکمى که آن فقید سعید پاسدار آن بود انتخاب و منصوب نمودم. نماز جمعه- که نمایشى از قدرت سیاسى و اجتماعى اسلام است- باید هر چه شکوهمندتر و پر محتواتر اقامه شود. ملت ما گمان نکنند که نماز جمعه یک نماز عادى است، امروز نماز جمعه با شکوهمندى که دارد، براى نهضت کوتاه عمر ما یک پشتوانه محکم و در پیشبرد انقلاب اسلامى ما عامل مؤثر و بزرگى است. ملت عظیم و عزیز با شرکت خود باید این سنگر اسلامى را هر چه عظیمتر و بلند پایه تر حفظ نمایند تا به برکت آن، توطئه‏هاى خائنان و دسیسه‏هاى مفسدان خنثى شود. از خداوند تعالى دوام نهضت و عظمت اسلام را خواستارم. 21 شهریور 58. روح اللَّه الموسوى الخمینى‏»(3)

اما شاید این تقدیر زمان بود که حامی امام و تئوری پرداز بحث ولایت فقیه به واسطه همان ولایت امتحان شود تا همگان بشناسند تئوری پردازانی را که در عمل نتوانستند بر نفس خود فائق آیند و سیاسیونی را که تحت تاثیر اطرافیان راه به بیراهه سپرده اند. منتظری همان کسی بود که امام در وصیت نامه مورخ 29 دی ماه 58 او را به عنوان وصی خودشان در همه امور تعیین کرده بودند.

اما همین مرجع مقبول و انقلابی و مجاهد آن روزها کم کم زمینگیر شد. امام از او خواسته بود تا به حمایت از مهدی هاشمی و منافقین پایان دهد و او ولایتمدار بی ولایتی بود که بر تشخیص شخصی خود اصرار می کرد. امام در نامه خود به صراحت در خصوص باند مهدی هاشمی(4) و منافقین به منتظری هشدار دادند: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم. حضرت حجت الاسلام و المسلمین، فقیه عالیقدر، آقاى منتظرى- دامت ایام برکاته. پس از اهداى سلام و تحیت، علاقه اینجانب به جنابعالى بر خود شما روشن‌تر از دیگران است. به حسب قاعده طول آشنایى صمیمانه و معاشرت از نزدیک، مقام ارجمند علمى و عملى شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران، و رنجهاى فراموش نشدنى جنابعالى در سال هاى طولانى براى اهداف اسلامى، قداست و وجاهت و وارستگى کم نظیر آن جناب، و بالاتر حیثیت بلند پایه‏اى که دنباله این امور به خواست خداوند تعالى براى شما فعلًا حاصل است، و احتیاج مبرمى که جمهورى اسلامى و اسلام به مثل جنابعالى دارد، انگیزه علاقه مبرم است. لهذا این حیثیت مقدس باید از هر جنبه محفوظ و مصون باشد. حفظ این حیثیت به جهات عدیده بر شما و همه ماها واجب، و احتمال خدشه‏دار شدن آن نیز منجز است براى اهمیت بسیار آن.»

این مقدمه برای آن بود که باب حقایق و توصیه هایی باز شود. امام مرقوم فرموده بودند: «با این مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجب المراعاة به احتمال قوى، بلکه ظن نزدیک به قطع، در معرض خطر است؛ خصوصاً با داشتن مخالفین مؤثر در حوزه قم، که ممکن است دنبال بهانه‏اى باشند. این خطر بسیار مهم از ناحیه انتساب آقاى سید مهدى هاشمى است به شما. من نمى‏خواهم بگویم که ایشان حقیقتاً مرتکب چیزهایى شدند؛ بلکه مى‏خواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار، از قبیل قتل، مباشرت یا تسبیباً، و امثال آن مى‏باشند. و چنین شخصى، ولو مبرا باشد، ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جنابعالى است که بر همه حفظش واجب مؤکد است.»

امام ادامه داده بودند: «آنچه مسلّم است و در آن پاى فشارى دارم رسیدگى به وضعیت و موارد اتهام او است، رسیدگى به خانه تیمى و انباشتن اسلحه، آن هم با پول ملت، به اسم کمک به سازمان هاى به اصطلاح آزادیبخش. اصولاً یک همچو اعمالى بدون دخالت دولت جرم است. و باید ایشان، که صلاحیت این امر را ولو واقعاً براى این سازمان ها باشد، ندارد و دخالت در حکومت است، جواب بدهد. این امر قطعى است. و آنچه از شما مى‏خواهم در رتبه اول پیشنهاد مستقیم شما به دخالت وزارت اطلاعات و رسیدگى به این امور است. و اگر براى شما محذور دارد، به طورى که تکلیف شرعى از شما ساقط است، سکوت است. حتى در محافل خصوصى دفاع از یک همچو شخصى که خطر براى حیثیت شما است و احتمال فساد و خونریزى بیگناهان است، سَم قاتل است. باید تمام فعالیت ها که به اسم کمک به سازمان هاى به اصطلاح آزادیبخش است، قطع شود، و تمام کسانى که در این امور دخالت داشته‏اند، محاکمه شوند. و آنچه مسلّم است و مایه تأسف، حسن ظن جنابعالى به اعمال و افعال و گفته‏ها و نوشته‏هاست که به مجرد وصول به شما ترتیب اثر مى‏دهید و در مجمع عمومى صحبت مى‏کنید و به قوه قضاییه و غیره سفارش مى‏دهید. و من از شما، که دوست صمیمى سابق و حال من هستید و مورد علاقه ملت، تقاضا مى‏کنم که با اشخاص صالح آشنا به امور کشور مشورت نمایید، پس از آن ترتیب اثر بدهید، تا خداى نخواسته لطمه به حیثیت شما، که‏ برگشت به حیثیت جمهورى است، نخورد. آزادى بى‏رویّه چند صد نفر منافق، به دستور هیأتى که با رقت قلب و حسن ظنشان واقع شد، آمار انفجارها و ترورها و دزدی ها را بالا برده است. ترحم بر پلنگ تیز دندان- ستمکارى بود بر گوسفندان.»

نامه امام این گونه پایان یافته بود:«من تأکید مى‏کنم که شما دامن خود را از ارتباط با سید مهدى پاک کنید که این راه بهتر است؛ و الّا هیچ عکس العملى در رسیدگى به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگى به امر جنایاتِ مورد اتهام حتمى است. سلامت و توفیق جنابعالى را خواهانم. 12 مهر ماه 65. روح اللَّه الموسوى الخمینى»(5)

این همه مدارا و دلسوزی اما راه به جایی نبرد. خط نفاق در بیت منتظری رسوخ کرد و کم کم مواضع منتظری را با ارائه اطلاعات نادرست و تحریکات برنامه ریزی شده مدیریت کرد. این تاثیرگذاری تا بدانجا بود که بعد از دستگیری مهدی هاشمی، منتظری به نشانه اعتراض اعتصاب کرد. منتظری به هر شکلی که بود از مهدی و هادی هاشمی دفاع می کرد. در رنج نامه سید احمد خمینی چنین می خوانیم: «آیا امام بارها از شما نخواستندکه بیت خود را از عناصر مشکوک پاک کنید؟ آیا کردید؟ وزارت اطلاعات از ترس شما حکم تبعید آقای هادی هاشمی را به عنوان مهره خطرناک، از امام گرفتند بعد که مسایل رو شد و قرار شد آقا هادی را به تهران بخواهند شما او را در منزل خود مخفی کردید و بعد به من گفتید من آقا هادی را از وزرات اطلاعات دزدیدم. شما می دانید که این حرکات برای امام چقدر سنگین بود؟ ولی امام به من فرمودند مصلحت نظام اقتضاء می کند فعلاً کاری نکنیم و به آقای ری شهری پیغام دادند که فعلاً کاری نداشته باشید.»

امام باز هم مدارا کرد و مدارا کرد. چون از یک سو می دانست کنار گذاشتن فردی چون منتظری چه آسیب هایی را برای انقلاب دارد و از سوی دیگر بنای بر جذب حداکثری داشت. اما هر چه گذشت نفوذ منافقین و باند مهدی هاشمی بیشتر و بیشتر شد. سید احمد خمینی: «حضرت آیت الله: نامه های اخیر شما در دفاع از منافقین خیال می کنید کار خودتان بوده است بعداً سخنان آقای مهدی هاشمی را می آورم که چگونه این طیف در طول چند سال کار روی شما موضع شما را به طرف دفاع از منافقین سوق دادند و جنابعالی را به سقوط کامل پیش حزب الله کشیدند. یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت کردند وقتی بلند شدید بروید امام فرمودند: "بیشتر حرف های شما درست نبود، خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند. " امام تنها همین دو جمله را فرمودند آیا از خود پرسیده اید که چه کردید که امام مرگ خود را از خدا خواسته است و آن را به اطلاع شما رسانده است؟»

مدارا آخرالامر هم راه به جایی نبرد تا به نامه تاریخی امام انجامید. نامه ای که پس از آن امام ظرف چند ساعت چندین بار گریستند و بارها فرمودند که لحظه ای از منتظری غافل نیستم ولی چه کنم که مصلحت نظام ایجاب می کرد که ایشان کنار بروند. در نامه چنین آمده بود:«با دلى پر خون و قلبى شکسته چند کلمه‏اى برایتان مى‏نویسم تا مردم روزى در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‏اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم مى‏دانم؛ خدا را در نظر مى‏گیرم و مسائلى را گوشزد مى‏کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامى عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین مى‏سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبرى آینده نظام را از دست داده‏اید.»

دیگر مجالی برای مدارا نبود. امام این بار به صراحت سخن گفتند:«شما در اکثر نامه‏ها و صحبتها و موضع‌گیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدرى مطالبى که مى‏گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‏اى براى جواب به آنها نمى‏دیدم. مثلًا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودى که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و مى‏بینید که چه خدمت ارزنده‏اى به استکبار کرده‏اید. در مسئله مهدى هاشمىِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر مى‏دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام مى‏دادید که او را نکشید. از قضایاى مثلِ قضیه مهدى هاشمى که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامى آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمى‏باشید و به طلابى که پول براى شما مى‏آورند بگویید به قم منزل آقاى پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمداللَّه از این پس شما مسئله مالى هم ندارید.»

امام حتی اجازه اخذ وجوهات را هم از منتظری گرفتند و البته باز هم نصیحت هایی را مطرح کردند:«اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود مى‏دانید- که مسلماً منافقین صلاح نمى‏دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایى مى‏شوید که آخرتتان را خرابتر مى‏کند- با دلى شکسته و سینه‏اى گداخته از آتش بى‏مهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت مى‏کنم دیگر خود دانید: 1- سعى کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدى هاشمى و لیبرالها نریزد. 2- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک مى‏شوید در هیچ کار سیاسى دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. 3- دیگر نه براى من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهاى بیگانه دهند. 4- نامه‏ها و سخنرانیهاى منافقین که به وسیله شما از رسانه‏هاى گروهى به مردم مى‏رسید؛ ضربات سنگینى بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتى بزرگ به سربازان گمنام امام زمان- روحى له الفداء- و خونهاى پاک شهداى اسلام و انقلاب گردید؛ براى اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.»

امام از مخالفت خود از همان آغاز با انتصاب منتظری به عنوان قائم مقام رهبری سخن به میان آوردند:«واللَّه قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولى در آن وقت شما را ساده لوح مى‏دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولى شخصى بودید تحصیلکرده که مفید براى حوزه‏هاى علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگرى دارم و مى‏دانید که از تکلیف خود سرپیچى نمى‏کنم. واللَّه قسم، من با نخست وزیرى بازرگان مخالف بودم ولى او را هم آدم خوبى مى‏دانستم. واللَّه قسم، من رأى به ریاست جمهورى بنى صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.»

و در پایان آوردند:«سخنى از سرِ درد و رنج و با دلى شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خداى خود عهد کردم که از بدى افرادى که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشى نکنم. من با خداى خود پیمان بسته‏ام که رضاى او را بر رضاى مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمى دارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق مى‏افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعى خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‏ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعى کنند تحت تأثیر دروغهاى دیکته شده که این روزها رادیوهاى بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش مى‏کنند نگردند. از خدا مى‏خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضى هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزى نداریم، هرچه هست اوست. والسلام.»(6)

منتظری از نزدیکانش ضربه خورد. کسانی که با قیافه ای حق به جانب و ظاهری معصوم در بیت او رفت و آمد داشتند و او را ابزار پیشبرد منافع خود می خواستند. به نظر پیام امام راحل به مجلس خبرگان پیامی است برای همه تاریخ:«... باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طبع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف و نفوذی در بیوت شما با چهره های صد در صد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نخواسته فاجعه به بار آوردند و با یک عمل انحرافی، نظام را به انحراف بکشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود...»(7)

زاویه ها از بی اعتنایی به همین اخطارها شروع شد. منتظری در جواب امام می نوشت:«... شما در شناخت سید مهدی که دیگران او را نزد شما به صورت غول خطرناک مجسم کرده اند!! اشتباه کردید!»(56) و این مثلا نمایش اوج ولایتمداری ای بود که پیشتر از آن به دروغ دم می زد. منتظری پای را از این فراتر می نهاد و می نوشت:«... اگر امام مرا تحت فشار قرار دهد حساب خود را از نظام جدا خواهم کرد.»(8)

برخورد قاطع امام درسی بود برای تاریخ تا همگان بدانند حتی اگر کسی در جایگاه مرجعیت بلاشک و از انقلابیون زندان کشیده هم باشد اما از آرمان های انقلاب و خط ولایت برگردد، جایی در نظام نخواهد داشت. مدارا با حامیان خط نفاق در هر منصبی که باشند، روزی پایان خواهد پذیرفت و آنگاه است که حقایق برای همه مردم روشن خواهد شد. این برخورد درس دیگری هم البته برای همگان داشت تا بدانند خطر نفوذ منافقان، خطری همیشگی است و عالی ترین شخصیت ها را نیز می تواند در مقابل فرمان ولی بنشاند. الله الله در انتخاب اصحاب خود.

پی‌نوشت‌ها:

1-صحیفه نور، ج 4، ص 216، ‏1357/10/23‏
2-به نقل از بولتن کمیته انقلاب اسلامى، شماره 55، ‏1367/7/27‏
3-صحیفه امام، ج‏9، ص: 493
4-سید مهدى هاشمى پیش از پیروزى انقلاب با همدستى چند تن از طرفدارانش در بخش «قهدریجان» اصفهان به اتهام قتل آقاى شمس آبادى امام جماعت مسجد «سید» اصفهان و چند نفر دیگر دستگیر و در دادگاه جنایى اصفهان (در اسفند ماه سال 1355) محاکمه گردید. وى پس از پیروزى انقلاب آزاد شد و تحت عنوان کمک به سازمانهاى آزادیبخش سمتهایى را احراز کرد. او سپس به اتهام چند فقره قتل و جنایت و ارتکاب اعمال دیگر تحت تعقیب قرار گرفت و پس از دستگیرى و اعتراف به قتلهاى تکان دهنده- که اعترافات وى از سیماى جمهورى اسلامى ایران پخش گردید- محاکمه و به اعدام محکوم گردید و حکم صادره نیز اجرا گردید. یادآور مى‏شود حمایت آقاى منتظرى از ایشان- على‏ رغم تذکرات مکرر امام خمینى و دلسوزان انقلاب- که به دلیل نفوذ همفکران وى در بیت آقاى منتظرى، بویژه تلاشهاى سید هادى هاشمى- داماد آقاى منتظرى و برادر سید مهدى هاشمى- یکى از دلایل متعددى بود که سرانجام منجر به برکنارى ایشان از قائم مقامى رهبرى گردید.
5-صحیفه امام، ج‏20، ص: 137 – 138
6-صحیفه امام، ج‏21، ص: 331
7-امام خمینی، نامه ای به منتظری، روزنامه کیهان،15/04/1362
8-خبرگزاری فارس 8/1/1388
9-محمد محمدی ری شهری، خاطرات سیاسی،ص 49

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا شنبه 4 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:16 ب.ظ http://www.jabe.ir

دوست عزیز وبلاگ جالبی داری، اگه واسه وبلاگت عکس لازم داشتی می تونی به جعبه سر بزنی

موفق و پایدار باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد