منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

اقلیت اشرافی نمی‌تواند برابری رأی خود با یک روستایی را تحمل کند

آسیب‌شناسی سردبیر ماهنامه راه از توسعه ناعادلانه رسانه‌ای

سردبیر ماهنامه "راه" با بیان آسیب‌شناسی از توسعه نامتوازان به‌ویژه در زمینه توجه رسانه‌ها و رسانه ملی به سبک زندگی مناطق غیر از شمال تهران، ادامه رفتار متفرعنانه اقلیت بازنده انتخابات را که سعی دارد خود را یک اقلیت کیفی و در واقع اکثریت بخواند، ناشی از همین بی‌عدالتی دانست.

به گزارش رجانیوز، متن کامل سخنان وحید جلیلی در نشست هفتگی انصار حزب‌الله در ادامه آمده است:

در دوره‏هاى ریاست جمهورى قبل، ما نتایج توسعه -نامتوازن را دیدیم، در دوره آقاى احمدى‏نژاد هم با عدالت نامتوازن مواجهیم و این عدالت نامتوازن بخشى از نتایج خودش را در دوران بعد از انتخابات آشکار کرد. به این معنى که آقاى احمدى‏نژاد على رغم تاکیدات صریح مقام معظم رهبرى و توصیه‏هاى جدى که به ایشان شد،نتوانست بخشى از مهمترین انتقاداتى که به ایشان وارد بود را برطرف کند.
همه مى‏دانیم که مقام معظم رهبرى بیشترین حمایت‏ها را از دولت ایشان داشته‏اند و در دو مورد مشخص رهبرى دو انتقاد جدى داشتند. یکى اینکه در دیدارى که با هیات دولت داشتند فرمودند که فرهنگ در دولت شما مظلوم است، همچنین در جاى دیگر هم تذکر جدى داشتند مبنى بر اینکه اطلاع‏رسانى در دولت شما ضعیف است. متاسفانه به هر دلیل در عمل به این تذکر جدى رهبرى بى‏اعتنایى شد.

عدالت نامتوازن عدالت نامتوازن یعنى اینکه دولت به یک روستا آب، برق، گاز، تلفن و جاده برده است و رسانه نبرده است و روستاها و محرومیت‏ها در فضاى رسانه‏اى کشور دیده نمى‏شوند. در نظام رسانه‏اى موجود از جمله رسانه ملى تصویرى از کشور نشان داده مى‏شود که این تصویر تطابقى با واقعیت ایران و ایران واقعى ندارد. به عنوان مثال اگر امروز فقط یک ساعت و نه بیشتر، برق تهران برود، تمام روزنامه‏ها فردا در صفحه اول خود این خبر را به‏عنوان یک اتفاق مهم بازتاب مى‏دهند، همین طور صدا و سیما مسئولین را به صلابه خواهد کشید که چرا چنین اتفاقى افتاده است، ولى اگر میلیون‏ها ایرانى سى سال بعد از انقلاب برق یا امکانات اولیه نداشته باشند، حتى در صفحه حوادث روزنامه‏ها هم ضریب نمى‏گیرد. اگر میلیون‏ها ایرانى کمرشان زیر بار فقر خم شود یا یا چهار دختر ایلامى بر اثر فقر خودسوزى کنند، نه رسانه ملى و نه روزنامه‏ها، نه اینترنت واکنش نشان نمى‏دهند ولى اگر آقاى ایکس از نیمکت‏نشینى در تیم مثلا فولاد اهواز ناراحت باشد، آقاى ضرغامى به میدان مى‏آید و مى‏گوید مگر من مرده‏ام که تو این درد و رنج بزرگ را تحمل کنى، من بهترین برنامه‏سازان و بهترین وقت رسانه ملى را اختصاص مى‏دهم که طى چندین برنامه به این قصه بپردازند و این را تبدیل به یک مساله ملى مى‏کنم تا این بار غم را از دوشت بردارم!
وقتى مردم، ایران را در این رسانه تماشا مى‏کنند، چه برداشتى خواهند داشت؟ یک سوم مردم ایران در روستاها زندگى مى‏کنند و اینها در نظام رسانه‏اى ما ناپدید هستند و انکار مى‏شوند. مثلا تلویزیون مى‏خواهد از روز انتخابات گزارش بدهد فقط دوربین از مسجد لرزاده، حسینیه ارشاد و بالعکس و به شخص بیننده چنین تصویرى از ایران و واقعیت آن روز کشور به وى القا مى‏شود. وقتى که رسانه‏اى همچون صندوق راى که رسانه‏اى بى‏ادب است و حرمت ارباب رسانه و سرمایه‏داران حاکم بر رسانه را نگه نمى‏دارد، از او یک تصویر دیگر از ایران مى‏دهد با تصویر رسانه‏اى مثل صدا و سیما و روزنامه‏هاى ما متضاد است.


نظام نامتوازن رسانه‏اى
شخص با خود مى‏گوید من وقتى پاى برنامه‏هاى صدا و سیما مى‏نشینم، هر آنچه که مى‏بینم یا قریب به اتفاق آن سبک زندگى‏اى است که در فاصله میدان ولى عصر تا تجریش وجود دارد، همین طور سریالها، برنامه‏ها، اخبار شما همه مربوط به آن سبک زندگى است، به یک دفعه این بیست و چهار میلیون نفر از کجا پیدا شدند؟ چرا رسانه جمهورى اسلامى اینها را به من نشان نداده است؟ مگر چنین آدمهایى در ایران وجود دارند؟ این دو تصویر، تضاد ایجاد مى‏کند، آن هم به این دلیل که رسانه‏ها و نظام رسانه‏اى جمهورى اسلامى، چه دولتى و چه خصوصى توسط یک طبقه خاص اداره مى‏شود، آن هم یک طبقه خاص به نام طبقه مرفه بى‏درد. قاعدتا این تصویر ایجاد توهم مى‏کند و همین طور سالها به تدریج ادامه مى‏یابد، بعد شما مى‏خواهید یک دفعه در برابر تصویرى که صندوق راى از ایران واقعى نشان مى‏دهد، به راحتى تسلیم شوند و آن را قبول کنند، در حالى که خودتان قبل از این یا آن بیست و چهار میلیون را یعنى اقشار محروم و مستضعف را انکار کرده‏اید یا اینکه به آنها گفته‏اید که اگر باشند هم اهمیتى ندارند. خود صداو سیما مگر اینها را آدم‏هاى درجه دو و بى‏اهمیت نکرده است؟ و نگفته که اینها کسانى هستند که اگر زیر بار فقر له بشوند، به سراغ آنها نمى‏روم، چون درجه دو هستند. من باید بروم دنبال آن جوان سرمایه‏دارى که با بیست سال سن قرارداد سیصد، چهارصد میلیون در سال مى‏بندد که در فلان تیم دولتى بازى کند و باید به دنبال منافع او باشم، آدم‏هاى دیگر که ارزش اعتنا ندارند. وقتى این چنین تفکرى حاکم باشد، آن شخص فکر مى‏کند: اینها که آن‏قدر آدم‏هاى بى‏ارزشى بودند که اگر مى‏مردند هم تو خبر آنان را نباید منعکس کنى، آن وقت آیا حق دارند بیایند تکلیف سیاست مملکت را مشخص کنند؟!

سیگنالهاى خطرناک
این همان عدالت نامتوازن است که در حوزه عمران و جاده‏سازى و بیل و کلنگ به عدالت معتقد است و در حوزه رسانه به عدالت اهتمامى ندارد. وقتى که چنین باشد آقاى احمدى نژاد هم با فلان سوپراستار سینمایى وقت مى‏گذارد تا درد دل‏هاى او را بشنود. آقاى احمدى نژاد! تا به حال با چند هنرمند حزب‏اللهى نشسته‏اى و درد دل‏هاى آنها را گوش کرده‏اى؟! این بى‏عدالتى و جا به جا کردن حساسیت‏هاست. چقدر راجع به وضعیت نابسامان فرهنگ و رسانه و هنر در دولت شما به شما تذکر داده شد؟ چرا بى‏اعتنایى کردى؟ امروز هم که شاهد چنین ملاقات‏هایى هستیم. این سیگنالهاى خطرناکى است. آقاى رئیس جمهور برود درد دل را از آن کسانى بشنود که سالهاست مناسبات فاسد در مدیریت فرهنگى در خیلى از دستگاهها آنها را خانه‏نشین کرده است. کسانى که مى‏خواهند براى منافع و آرمان‏هاى انقلاب کار کنند و فسادى که در فضاى مدیریت فرهنگى ما وجود دارد، اجازه ظهور و بروز به آنان نمى‏دهد.

نظام رسانه‏اى و فقر نهادینه شده
اگر ما معتقدیم که باید با فقر مبارزه کرد، فرمود: «لافقر کالجهل» هیچ فقرى مثل جهل نیست. یک بخش جدى از کسانى که وارد بازى‏هاى بعد از انتخابات شدند، جاهل هستند. یعنى آن نظام فاسد رسانه‏اى، فقر اطلاعات را در آنها نهادینه کرده است. و واقعا فکر مى‏کنند فقط خودشان وجود دارند و خودشان اهمیت دارند. بدین ترتیب میلیون‏ها آدم هم اگر مخالف او باشند به آنها بى‏اعتنا خواهد بود.آقاى رئیس جمهور برنامه شما جهت مبارزه با این فقر چیست؟ و آن چیزى که موضوع را تشدید مى‏کند این است که طبقات زیاده خواه و فرادست که مغلوب جمهوریت نظام شده‏اند، امروز به صحنه آمده‏اند تا اوضاع را به ماقبل برگردانند؛ چرا که اینها مى‏گویند اولا نباید این عدم توازن رسانه‏اى به هم بخورد، و همچنان بى‏توازنى و بى‏تعادلى باید وجود داشته باشد بیست درصد جمعیت باید هشتاد، نود درصد رسانه‏ها را در اختیار داشته باشند و سبک زندگى آنها را تبلیغ کنند. اینها در صدا و سیما به طور کامل حاکم هستند و مى‏گویند ما خبر راهپیمایى 22 بهمن و روز قدس را نشان مى‏دهیم، پس انقلابى هستیم. کجاى صدا و سیما انقلابى است؟ کجاى این صدا و سیما ارزشى است؟ مگر ارزش به چه معناست؟

جابجایى نیازهاى حقیقى با نیازهاى کاذب
تجملگرایى فقط این نیست که خانه‏هاى آنچنانى با اثاثیه آنچنانى و اتومبیل‏هاى آنچنانى نشان بدهید، بلکه تجملگرایى یعنى اینکه نیازهاى کاذب را به نیازهاى ضرورى تبدیل کنیم و نیاز کاذب را به گونه‏اى نشان دهیم که تصور شود این نیاز مهم و حیاتى است. مخاطب فکر کند اگر فلان مدل یخچال یا مبل را نداشت چیزى کم دارد و عقب افتاده است.
وقتى چنین شود کم کم کسى که پاى این رسانه نشسته است نیاز کاذب براى وى به نیاز حقیقى تبدیل مى‏شود. تلویزیون خبر مى‏دهد که نتیجه بازى آخن با شالکه تادقیقه 45 این است. این که دو تیم در فلان شهر آلمان مسابقه مى‏دهند و ما لحظه به لحظه این بازى را براى یک ملت انقلابى مسلمان که هزاران کیلومتر این طرف‏تر هستند خبر مى‏دهیم، این یک کار ضد ارزشى است که نیاز غیر واقعى را به نیاز جدى تبدیل مى‏کنید، که شخص فکر کند اگر از نتیجه این بازى تا دقیقه 45 مطلع نباشد یک چیزى کم دارد و این هم نوعى تجملگرایى است. آن هم در شرایطى که بسیارى از مسائل مهمتر در کشور وجود دارد که بازتاب نمى‏دهید و حاضر نیستید حتى خبرش را اعلام کنید، از جمله اختلاس‏ها و خبرهاى منفى. البته این را هم توقع نداریم،چرا که به قول شما سیاه‏نمایى مى‏شود، اما چرا سفید نمایى نمى‏کنید؟! هر سال صدها گروه دانشجوى حزب‏اللهى در اقصى نقاط کشور اردوهاى جهادى برگزار مى‏کنند، مثلا سى، چهل نفر دانشجو از دانشگاه امیرکبیر، صنعتى شریف، امام صادق(ع) و جاهاى دیگر راه مى‏افتند و به فلان روستاى شهرستان نهبندان، یا فلان روستاى یاسوج مى‏روند و یک ماه یا کمتر و بیشتر کار عمرانى انجام مى‏دهند. چه کسى تا به حال دیده است حتى یک بار صدا و سیماى جمهورى اسلامى این موضوع را در اخبار خود منعکس کند یا تیتر یک بخش خبرى مربوط به این خبر باشد. این کارها ضریب داده نمى‏شود تصویرى که طبقه فرادست،اشرافى، رفاه‏طلب پررو از ایران ارائه مى‏دهند که مثلا جوان‏ها همگى به دنبال فسق و فجور هستند، همان باید نمایش داده شود. نباید این همه حرکت‏هاى مثبتى که در جامعه وجود دارد نمایش داده شود، این همه جوان فعال، پرنشاط، باانگیزه، مخلص و بااراده باید حذف شوند و نباید در فضاى کشور ضریب بگیرند؛ چرا؟! چون ممکن است آن موقع اتفاقات بدى بیفتد و مردم باورشان شود که مى‏توان کشور را به‏سان سال 57 اداره کرد و این براى بعضى‏ها خطرناک است.
این همه ناشى از بى‏توازنى موجود در فضاى رسانه‏اى کشور است. این موضع را یکبار دیگر هم گفته‏ام ولى متاسفانه هیچ گونه واکنشى نشان داده نشد. یک خانم هنرپیشه‏اى از صدا و سیما انتقاد کرده بود که چرا در تیزر تبلیغاتى فلان فیلم در صداو سیما سانسور شده است، شخص آقاى ضرغامى بلافاصله سراسیمه مصاحبه کرد که من با این کار شدیدا برخورد کردم و مسئول را توبیخ کرده‏ام که مثلا تو به چه حقى در تیزر فلان فیلم تبلیغاتى اسم خانم فلانى را حذف کرده‏اى! این‏گونه رئیس سازمان صدا و سیما خودش را موظف به پاسخگویى در برابر اقشار فرادست مى‏داند ولى بنده در همین جلسه گفتم که صدا و سیما آمده یک فیلم صد در صد ضد انقلابى و در راستاى منافع آمریکا با بودجه هنگفت ساخته و پخش کرده و در دنیا منتشر مى‏کند، هیچ کس جواب به من نداد! این فیلم به نام «444 روز» در تمسخر امام در شبکه پرس.تى‏وى. ساخته شده بود! از قرار معلوم براى آقاى ضرغامى این چیزها اهمیتى ندارد که پاسخگوى آن باشد.

راهبرد و سیاست فرعونى استراتژى که اشراف براى زیر سوال بردن انتخابات و براى منکوب کردن نتیجه آن در دست گرفتند دقیقا استراتژى فرعون است. ویژگى فرعون این بود که قومش را خوار و خفیف مى‏کرد یعنى شهروند درجه دو و سه مى‏کرد و آنها از او اطاعت مى‏کردند. این استضعاف را در وجود آنها نهادینه مى‏کرد که آنها خودشان هم باورشان مى‏شد که راست مى‏گوید. اینها چه در دوره قبل و چه در دوره بعد از انتخابات تلاش خودشان را به کار گرفتند که این استراتژى فرعونى را که ناشى از تفرعن اینها و رهبرانشان است پیگیرى کنند. «استخف قومه فاطاعوه» یعنى از همان قبل از انتخابات شروع به فحاشى و تمسخره کردند، چه خود آن آقایى که در تلویزیون فحاشى کرد و از رمال، کفبین و دروغگو و فلان همه را به آقاى احمدى‏نژاد نسبت داد. سیاست فرعونى آنها چنین بود که آنچنان جریان ضد اشرافیت را تحقیر کنند که مردم را منفعل کنند و بترسانند از اینکه اگر به چنین آقایى راى بدهیم ما هم متهم به بى‏سوادى مى‏شویم و اینکه آدم‏هاى پستى هستیم؛ چرا که همه آدم‏هاى درجه اول و با شخصیت و اشرافى مخالف او هستند و در شعارهایشان هم آورده بودند «انسانم آرزوست» انگار این طرف حیوان هستند.
این وضعیت کماکان ادامه دارد، هر تهمت و دروغى را نسبت مى‏دهند و از موضع تفرعن با اکثریت جامعه برخورد مى‏کنند تا بتوانند با انواع و اقسام روش‏ها مقاومت روحى اینها را بشکنند. مى‏خواهند با اینکه اقلیت هستند خودشان را اکثریت نشان دهند و چنین القا مى‏کنند که نیروهاى ما کیفى هستند و یکى از آنها به ارزش ده نفر هستند و بدین ترتیب خودشان را همه بنمایانند، در صورتى که اقلیت هستند آن هم اقلیت به معناى مطلق کلمه. و حتى نصف آن 13 میلیون نیستند؛ ولى مى‏گویند چون بى. بى.سى و صداى آمریکا، نتانیاهو و شیمون پرز از ما حمایت مى‏کنند، بنابراین ما باید یک سهم بالاترى در کشور داشته باشیم. وقتى که این همه قدرت داریم و مى‏توانیم فضاسازى کرده و دروغ را راست و راست را دروغ نشان بدهیم، چرا از این قدرتمان استفاده نکنیم. آنچنان این سیاست فرعونى در وجودشان ریشه دوانیده است که کسى که مهمترین شعارش این بوده که مردم من آمده‏ام با دروغگویى و پرونده‏سازى مقابله کنم، خودش مظهر دروغگویى است و در مجلس ختم آدم زنده شرکت مى‏کند. آقاى میرحسین موسوى کسى است که در مجلس ختم آدم زنده شرکت کرده براى اینکه نظام را متهم کند و به اکثریت ملت دهن کجى و آن نفس متفرعن خودش را راضى کند. این آدم امروز خودش را مظهر عقلانیت و خردورزى و مبارزه با دروغ مى‏داند! وقتى که قضیه بدین بداهت است، وقتى که فساد بدین بداهت است، چرا نمى‏شود به طور کامل با آن مقابله کرد. این بدیل همان خلاءها و نواقصى است که از قبل داریم. ما اجازه داده‏ایم که آن فساد در کشور نهادینه شود و توهم در اقشار خاص شکل بگیرد و ارزش مردم در جمهورى اسلامى، انکار شود و شهروند درجه یک و دو در این مملکت درست کنند. رحمت خدا بر امام، آن حکیم بزرگ که چقدر خوب فهمید که جمهورى اسلامى نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.

دفاع مقام معظم رهبرى از جمهوریت نظام
متاسفانه عده‏اى در کشور این جمله را فقط از یک زاویه مى‏نگرند و مى‏گویند امام در مقابل کسانى که مى‏خواستند اسلامیت را از نظام بگیرند و جهت اثبات اسلامیت نظام این جمله را فرمود. چنین نیست، بلکه جمهوریت نظام هم به اندازه اسلامیت آن مهم است. چون امام مى‏دید که هیچ تضمینى براى اسلامیت نظام بهتر از جمهوریت آن نیست، یعنى اگر شما مى‏خواهید جمهورى اسلامى، اسلامى باقى بماند، باید جمهورى باقى بماند و اکثریت مردم رأیشان در این مملکت ارزش داشته باشد. ولى فقیه امروز به چه دلیل آماج حملات اقشار مسرف و اشراف و نخبگان خاص قرار مى‏گیرد، فقط به این خاطر که پاى جمهوریت نظام ایستاده است. اینها حرفشان با حضرت آقا چه بود؟ اینها گفتند این 24 میلیونى که به کس دیگر راى دادند، پناهى جز تو ندارند، بیا با همدیگر معامله کنیم و جمهوریت را وتو کن و انتخابات را ابطال کن! 24 میلیون آدم درجه 2 به چه دردى مى‏خورند، بیا به به و چه چه ما را بخر! نامه نوشتند، تظاهرات کردند، مصاحبه کردند، بیانیه دادند که آقاى ولى فقیه بیا جمهوریت نظام را به کنارى بگذار،چه کار دارى به اینکه اکثریت به چه کسى راى داده است، اما رهبرى پاى جمهوریت ایستاد.
یکى روزى اینها تلاش کردند به بهانه جمهوریت، اسلامیت نظام را از بین ببرند و گفتند ما رأى آوردیم پس بنابراین سکولاریزم باید حاکم شود، ولى الان کاملا برعکس شده و مى‏خواهند با اسلامیت، جمهوریت را از بین ببرند، بدین ترتیب که با الله‏اکبر، یاحسین، رنگ سبز، مراجع عظام و... مى‏خواهند جمهوریت را ابطال کنند. این یعنى چه که رأى من آقازاده با فلان آدم در فلان روستاى نهبندان یکى باشد؟! من پسر آیت‏الله فلانى یا پسر دکتر بهمانى هستم، من ماهى 10 میلیون تومان درآمد دارم، او نان خشک هم ندارد که بخورد، چطور قبول کنم که حق من و او یکى باشد؟ این زبان حال امروز آنهاست.

ضرورت حفظ شأن و منزلت حضرت امام
اخیرا آقاى سید حسن مصطفوى مشهور به خمینى با خانواده متهمین و مجرمین آشوبها جلسه مى‏گذارد. یک نفر در دانشگاه تهران به من گفت آقاى سید حسن خمینى هم طرفدار فلانى است، گفتم منظورت از خمینى همان امامى نیست که آمد و 2500 سال سلطنت و ولیعهدى را در این کشور سرنگون کرد و افتخارش این بود که من نظام سلطنتى را برانداختم، حال اسم او را شما مى‏خواهید در این جامعه ابزار ولیعهدى کنید؟ مگر آقاى سید حسین خمینى امروز بزرگ خاندان خمینى نیست؟ 20 سال هم از «سید حسن» بزرگتر است، پسر مرحوم آقا مصطفى هم است، چرا ایشان نباید علمدار خانواده خمینى باشد؟ چون همان اوایل انقلاب هم سیدحسین که امام اینقدر به او علاقه داشت و تنها پسر آقا مصطفى بود، یک مقدار که خواست از خط ولایت خارج شود، امام آنچنان سرجایش نشاند که سى سال است از گوشه خانه‏اش تکان نخورده است. حال مى‏خواهید آن امام با آن قاطعیت را شما آبرویش را خرج خروج بر اکثریت ملت بکنید! این نتیجه توهماتى است که در بعضى از آقایان شکل گرفته است. هر کسى تا موقعى که به آرمان و خط مشى امام وفادار بود، ما مخلص او هستیم.

اشتباه محاسباتى برخى آقایان
باید امروز این آقایان را دعوت کرد که سر جاى خودشان بنشینند. باید اکثریت ملت را به اینها نشان داد و از اشتباه محاسبه درآورد، در قرآن بارها و بارها تذکر داده شد که در همه امور دچار اشتباه محاسباتى نشویم، از امور آخرتى تا طبیعى.اینها را باید چگونه از اشتباه محاسبه درآورد «ایحسب انّ ماله أخلده» اینها فکر مى‏کنند چون مال دارند پس برتر هستند.» باید همان اتفاقى که اول انقلاب افتاد، دوباره اتفاق بیفتد. امام وارد کشور شده و انقلاب به پیروزى رسیده بود، مردم آرمان خودشان را ابراز کرده و به امام دلبسته بودند و به دنبال ایجاد یک جامعه دینى عادلانه بودند. یک قشر عظیم نخبه در مقابل مردم ایستادند و حاضر نشدند با امام و امت همراهى کنند. از همه قشرى هم بودند از چهره‏هاى حوزه‏اى تا حد مرجعیت، چهره‏هاى باسابقه مبارزاتى، همسر شهید، دختر شهید هم داشتند که از آن جمله زن مسعود رجوى بود کههمسر اشرف ربیعى قبل از انقلاب کشته شده بود. همه اینها را انقلاب تجربه کرده است که اینها حالا مى‏خواهند همسر شهید به صحنه بیاورند یا افراد باسابقه مبارزاتى به میدان بیاورند، باید از آن تجربیات درس گرفت و آن تجربیات منتقل شود.

روش‏هاى مغتنم اسلام و انقلاب اینکه فکر کنیم انقلاب به آسانى و فقط با اسلحه حفظ شد، خطاست، بلکه انقلاب ما انقلابى فرهنگى و یک نهضت عظیم فرهنگى بود که در بین توده‏هاى مردم شکل گرفت. مردم گفتند امام نخبه‏ها تو را تنها گذاشتند، هنرمندان مشهور دوران شاه تو را تنها گذاشتند و حاضر نیستند با انقلاب تو همراهى کنند، ما که هستیم. کلى جوانهاى نورس، خوش‏فکر و با انگیزه وارد شدند و بدنه هنرى انقلاب را ساختند، آن هم قوى‏تر از بدنه هنر روشنفکرى و در حوزه‏هاى مختلف از شعر تا موسیقى، تئاتر و ادبیات و غیره. خدا رحمت کند مرحوم قیصر امین‏پور را یک جوانى بود از گتوند خوزستان، همین‏طور مرحوم سلمان هراتى یک جوان از روستاهاى تنکابن، اینها آمدند و قوى‏ترین کارهاى هنرى را در مقابل جریان روشنفکرى و نخبگانى که مقابل امام و امت و اکثریت عدالتخواه ایستاده بودند، ایجاد کردند. امروز ما محتاج به چنین کسانى هستیم. این نخبگانى که در این انتخابات تجربه کردیم، امتحان خودشان را دادند و نمره‏هایشان مشخص شد.

نقش سکوت نخبگان در فتنه
نباید معطل کسى بمانیم چون هر کس که مى‏خواست بیاید تا حالا آمده است. رهبرى وسط میدان ایستاده و فریاد هل من ناصرش بلند است، حضرات به حجره‏هاى خودشان رفته و درها را بسته‏اند و «کن فى الفتنه کابن اللبون» مى‏خوانند. مقام معظم رهبرى در دیدار اخیر خبرگان محکم توى دهن اینها کوبید. اینها با حدیث امیرالمؤمنین به جنگ ولایت آمده‏اند. آقا این حربه را از دستشان گرفت و در جواب آنان فرمود، حضرت امیرالمؤمنین فرمودند در فتنه‏ها سوارى ندهید مثل شتر نر دو ساله باشید که نه پشتى دارد که روى آن سوار شوند نه شیرى مى‏دهد که آن را بدوشند. اجازه ندهید که فتنه‏گران از شما استفاده کنند، ولى این به معنى کنار گود نشستن و گوشه‏نشینى و کناره‏گیرى نیست، بلکه به معناى این است که با سکوتتان به فتنه‏گران میدان ندهید. چه بسیار نخبگانى که ما از اینها انتظارها داشتیم و پاى جلسات اینها نشسته بودیم، براى ما انقلاب را تبیین کرده بودند، و براى ما فتنه را تشریح کرده بودند ولى خودشان در این فتنه سوارى دادند، آن هم چه سوارى دادنى! به شیمون‏پرز، نتانیاهو سوارى دادند و گفتند آقاى آمریکا، انگلیس، اسراییل! بیا که خوب شترى گیرت آمده است. «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لایفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم نلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین» خداوند مى‏فرماید فکر کردید من با شماها قرابت خاصى دارم که با پیشینیان شما نداشتم. بقیه هم انسان بودند و آنها را آزمایش کردم، شما که با آنها فرقى ندارید، شما فکر کردید امتحانات الهى فقط یک بار است... آقایان نخبگانى که گوشه‏اى نشستید و به فریاد هل من ناصر ولى زمان بى‏اعتنایى کردید و حداکثر خدمتى که کردید این بود که سکوت کردید، بخل ورزیدید از آنچه که خدا به شما داده بود که بیایید در میدان خرج کنید.فکر نکنید که رستید و منفعت بردید، خداوند مى‏فرماید این را روز قیامت مثل طوقى به گردنتان مى‏اندازیم و مایه آبروریزى برایتان خواهیم کرد. نفس شما، شما را بازى داد و از ورود در این میدان منصرف کرد. میدان فتنه آن میدانى است که چه بسا شهداى ما آرزو مى‏کنند در این میدان‏ها حضور مى‏داشتند و از امتحان موفق بیرون مى‏آمدند. امروز باید گوشمان را به پیام بشارتى که شهدا از بهشت براى ما مى‏فرستند باز کنیم و اگر نمى‏شنویم باید فکرى به حال گوشهاى دلمان کنیم. پیام شهدا این است که این راه راهى نیست که در آن خوفى یا غمى وجود داشته باشد، نترسید و غمگین و افسرده هم نشوید. براى مقابله با فتنه باید به پیام بشارت شهدا گوش جان سپرد و با امید و بدون کوچکترین ذره‏اى تزلزل و انفعال وارد میدان شد و به انگشت اشاره ولایت فقیه نگاه کرد و محکم و صریح حرف زد و موضع‏گیرى کرد. امروز اسلام واقعى در مقابل اسلام رنگ، قرار گرفته است به قول شاعر: «به رنگ آمده دشمن /اگر به جنگ نبرد» اسلام سرمایه‏دارى، التقاطى و سلطنتى همگى با هم جمع شده‏اند و علیه اسلام ناب ائتلاف کرده‏اند همان که محور آن عدالت‏خواهى است. این خط و پرچم را باید محکم نگه داشت و روى آن آسیب‏شناسى دقیق داشت و هر کسى در هر حدى و هر جایى که هست با هر توانى که دارد، باید به میدان بیاورید. اگر چنین شد این فتنه هم به راحتى تمام خواهد شد و باید به فکر امتحانات بعدى باشیم و اگر ما اهمال و سستى و بى‏بصیرتى به خرج دادیم و مذبذب بودیم و شکر نعمت اسلام ناب را به جا نیاوردیم، «لئن شکرتم لازیدنّکم و لئن کفرتم انّ عذابى لشدید».
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد