منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

از کرامات آن بزرگوار!

اخیرا کتابی به دستم رسید . مطالب آن را دوبار خوانده و باعث مسرت و مزاح و فرح و شادی شد. 

 کتاب مزبور با عنوان داستان ها،خاطرات و مطالب جالبی از سید محمد خاتمی به چاپ رسیده است.که به بیان خاطراتی از سفر های انتخاباتی ایشان در سال 76 میپردازد. 

خاطرات و مطالب آنچنان مبتدی وار در کنار هم قرار گرفته اند که لبخند را به به لبانتان می آورد. در این کتاب سعی شده است تا به سبک و سیاق مردان ربانی و علمای دینی وجهه معنوی به ایشان داده شود تا مخاطب عام تحت تاثیر سلوک و سیره این بزرگوار! قرار گیرد.

جالب این جاست که مریدان ایشان تا کنون مدام در پی جلب قشر نخبه و فرهیخته و خوش تیپ و با کلاس و خشگل و مامانم اینا... بودن اما جدیدا فهمیدن که ای بابا قشر تعیین کننده اونا نیستن، اینان

برای این که شما عزیزان هم از کرامات این بزرگوار! استفاده کنید برخی از این کرامات را ذیل مینویسم دیگر شما و سیره این بزرگوار که پیر طریقت اصلاحات هستند و خرقه شان شکلاتی است .   

خاتمی و دانشجویان

آقای خاتمی در جمع باشکوه دانشجویان حاضر در مقابل خود گفت:"من خود را یک دانشجو میدانم و از شما هم میخواهم مرا به عنوان یک دانشجو در جمع خود بپذیرید" این اظهارات موجی از احساسات پرشور وصف ناشدنی در میان دانشجویان برانگیخت!

(ای بابا این که کاری نداره من هم یک روز در جمع دانشجویان فریاد زدم استاد نمیاد و ناگهان موجی از احساسات پرشور وصف ناشدنی در میان دانشجویان برانگیخته شد ..)

 

خاتمی و فرزند شهید

در سفر انتخاباتی  به شهرکرد ،فرزند شهیدی موج جمعیت را شکافت تا به ایشان برسد و مدام میگفت بگذارید  پدرم راببینم. اقای خاتمی اورا در آغوش کشید و در حالی که اشک میریخت پرسید پسرم میخواهی چیکاره بشی؟

پسر گفت: میخواهم مثل شما میهن خویش را کنم آباد!

(آقای خاتمی قبل از ریاست جمهوری کجا رو آباد کرده بودند که این فرزند شهید عزیز میخواستن راهشون رو ادامه بدن؟)   

خاتمی و شهدا

آقای خاتمی در همه سفر ها ابتدا به گلزار شهدا می رفتند و به زیارت می پرداختند همراهان نقل می کنند ایشان هنگام زیارت یک دفعه می ایستادند و به تصویر شهیدی خیره می شدند  ناگهان لبخند میزدند!

(ما که این کرامت رو نفهمیدیم! یعنی چه؟)   

خاتمی وافسر نیروی انتظامی

در سفر تبلیغاتی به نورآباد ممسنی فارس آقای خاتمی در مسجدی برای نماز توقف داشت مسئول نیروی انتظامی هم که یک سروان بود حاضر بود. اقای خاتمی سوالاتی در باره امنیت منطقه از ایشان کرد ولی افسر مربوطه جواب های کوتاهی داد.

آقای خاتمی چندین سوال در باره نوع واحد منطقه انتظامی آنجا،درجه فرمانده،تعداد پرسنل، پرسید که افسر مربوطه پاسخ داد حاج آقا این اطلاعاتی که شما میخواهید محرمانه است و من نمی توانم پاسخ دهم.

با این که این افسر برخورد بدی!! داشت در پایان نماز و موقع رفتن آقای خاتمی این افسر را پدرانه در آغوش کشید!و فرزند تند خو پیشانی پدر را بار ها بوسید!

(تحت تاثیر قرار گرفتیم!اما جناب خاتمی باید بدانند که سوالات حفاظتی جواب ندارند! )  

بله جالب بود!

در زیر آدرس کتاب را مینویسیم تا متهم به دروغ گویی نشویم!

کتاب: داستانها،خاطرات و مطالب جالبی از سید محمد خاتمی/واحد تحقیقاتی جوانان/چاپ دوم/نشر گل یاس

ص.پ 37185/3891 -شماره شابک:964-7069-24-3

نقل مطلب بدون ذکر منبع حرام است!

نظرات 14 + ارسال نظر
ع - خ شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ق.ظ http://www.ramzine.blogfa.com

سلام.جالب بود

احمدرضا شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:57 ب.ظ

سلام با مرام
عیدت مبارک
مث همیشه عاااالی بود
مخصوصا تیترش

وحید *** افشاگر *** یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ق.ظ http://www.EFSHAGAREGARIYANENEFAGH.mihanblog.com

سلام
اول عذر منو بپذیر به خاطر اینکه فراموش کردم منبع رو ذکر کنم.ولی اگه دقت کرده باشی هم منبع رو برای چند تا مطلب دیگت نوشتم و هم خیلی وقته که لینکت کردم....اون اپتدای وبلاگ هم توضیح دادم به دلیل حجم زیادی از مطالب که هر روز باید تو وبلاگ قرار بدم بعضی از مواقع فراموش میکنم منبع رو ذکر کنم که از همه عذر خواهی کردم....و چند نکته دیگه..... که بعدها اگه وقت کردم میام میگم

خاله یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ب.ظ

سلام خستگیم دررفت کلی هم خندیدیم

ناشناس جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ق.ظ

خیلی پستی

ای بابا چرا اخه؟
گریه میکنما...
کلمه به کلمه از کتاب نوشتم!

تارا جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:58 ق.ظ

خیلی با حال بود کلی خندیدیم خستگی هم از تنمون در رفت

محسن محمدی جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 ق.ظ http://ghoranejavid.blogfa.com

سلام
اگه دوست داشتید برای ترویج فرهنگج قرانی وب مارو لینک کنید

طاها جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ب.ظ

این همه از بدیها گفتی خوبیش رو هم بگو
خدایا چرا تو این مملکت بی انصافی بیداد میکنه

اولا ما کجا بدی گفتیم از رو یه کتابی که طرفداراش چاپ کردن رونویسی کردیم!
دوما به قول خود ممد عبا شکلاتی آزادی بیان حق همه است و من دوست دارم از ایشون انتقاد کنم این حق منه، نیست؟
تازشم!
دلم میخواد ممد خاتمی سرپل صراط بیاد جلومو بگیره به خاطر این مطلب
چون حسابی باهاش کار دارم!

[ بدون نام ] دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:48 ب.ظ

فکر می کنی اگر خاطرات خامنه ای یا هاشمی و یا حتی امام چه برسه به احمدی نژاد چاپ بشه چند تا چیز این طوری می شه تو آن پیدا کرد

مشکل ما اینه که آقایون اصلاح طلب اینگونه رفتار رو پوپولیستی میدونن برا همین انتشار همچین کتابی برای ایشان من را در بهت و حیرت فرو برد.و برام ثابت کرد که احمدی نژاد گفتمان دولتمردان رو تغییر داده.
در مورد آقای هاشمی که همچین خاطراتی بسیار کمه!
رهبر عزیز و سید و سالار ما و امام عزیزمون هم که از مصادیق واقعی علمای ربانی هستند.
اما خاتمی هرچی باشه ربانی نیست!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ق.ظ

مردک عقده ایی ...میسوزید از محبوبیتش نه؟

آره. آخه در 22 بهمن میلیون ها نفر سر تقاطع آزادی- زنجان انچنان استقبالی از ایشون کردند که نمیدونیم یه هو کجا رفت...
برادرم از توهم بیاید بیرون میر حسین، خاتمی رو به خاک سیاه نشوند. یه سری به روستاها بزنید و بگید من طرفدار خاتمی هستم بعد نتیجه محبوبیت خاتمی رو میبینید!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ

البته این دوستان از روستاهای اطاف به تهران آمده بودن.خدا گواهه یک نفرو ندیدم بسمت تهران برگرده.همه می رفتند سوار سرویساشون که از بومهن و....آورده بودنشون.کاری نداریم....اما اونی که خواب میشه ....

نه منصف باش یک نفر که دیگه بود من برگشتم!
راستی میدونی برا راهپیمایی تهران از شیراز آدم آورده بودند؟ بعد برا شیراز از اصفهان، بعد از مشهد برده بودن بندر ،از شمال برده بودند کردستان ،از یزد هم برده بودند تبریز برا همین همه جا کولاک بود!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:57 ب.ظ

علمای ربانی شما دنیا پرستان واقعی هستند
خودشان در جرایان اخیر گفتند هر حکومتی جای ما بود همین کار را می کرد
پس آنها با بقیه حاکمان فرقی ندارند

حکومت خوب و مامانی حکومتیه که بعد از انتخابات اگر گروه بازنده ریخت تو خیابون بیاد با گل و شیرینی استقبال و نفر بازنده رو برنده اعلام کنه تا همه دوستش داشته باشن به به چه حکومتی!

منصور شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ق.ظ

ادبیات مستهجن کیهانی مرتیکه لات عوضی
شیوه نگارش سبک نفوذیهای منافقین توی ننگین نامه کیهان

به من چه طرفداراش تو کتابه نوشتن من هم دقیقا عین متن کتاب نوشتم!
چیه؟ همه عالم باید از ممد عباشکلاتی تعریف کنن؟ اگه یه نفر از این بابا خوشش نیاد عوضیه؟ یعنی شماها که از احمدی خوشتون نمیاد عوضی هستید؟
این چه حرفیه بابا جان ؟آزادی بیانه آزادی اندیشه اس اندیشه من اینه که از این بابا متنفرم!

امید دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:58 ب.ظ

درود بر سرور سید آزادگان وآزاد اندیشان جهان سید محمد خاتمی مرگ بر استبداد سیاه کج اندیش

خدارو شکر این بابا داره از حافظه مردم گم میشه وگرنه یواش یواش دورو بریاش مگیفتن درود بر پیامبر آخرالزمان سید ممد عبا شکلاتی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد