منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

وقتی فرق آسمان شکافت....

                                

    

وقتی که نیمه ماه مبارک گذشت وقتی که بر منبر طوری سخن گفتی که قلب حسنین لرزید وقتی این شب ها آرام وقرار نداشتی وقتی چشمان نافذت قلب کهکشان ها را می شکافت و در بهشت برزخی به جستجوی یار سفر کرده ات می گشتی، غم و ماتم حیران بود از حیرانی شدت غمی که در راه بود.یتیمی کم بود برای استعاره از نداشتنت. فشار و درد قلب مستولی بود بر زمین و آسمان حتی قبل از رفتنت، رود ها عطش خشکیدن گرفتند در حسرت نبودنت ، زمین و زمان مهیای قیامت میشوند بعد از تو، آنان بر این باور استوارند که بعد از مولا دیگر زندگی پوچ است. پرده گسترده شب، آرامش از روح بزرگ  تو میگیرد و سحر با شوق دیدار چشمان بیدارت  صفحه آسمان را میشکافد. چگونه باور کنند که دیگر شوقی نیست و لذتی نیست و آرامشی نخواهد بود. پس ای قیامت قیام کن!

مولای بزرگی ها و خوبی ها ،کیسه به دوش شب های غریبی یتیمان کوفه، ای مظلوم و مظلوم تر از مظلوم . قلم میزنم برای دل خودم قلم میزنم که اشکهایم را بنویسم قلم میزنم که نوک تیزش را برجگر سوخته ام بفشارم قلم میزنم تا بغضم را به تصویر بکشم تا خفه نشوم نه این که بتوان به نام تو قلم زد چه کسی جرات دارد قطره ای از دریای بیکرانت را بنگارد؟مگر می شود؟ مولای من !نمی دانم تو برای عدالت قیام کردی و یا عدالت به احترامت قیام کرد؟ آنچنان قیامی که تا قیام قیامت قیام عدالت به نام تو است.  نمی توان باور کرد رفتنت را پس ای قیامت قیام کن!

در میان خانه در حجره خویش آرام گرفته ای و فرزندان گرامت  پروانه وار طواف میکنند سرت را . مروارید مروارید از چشمان زینبین می بارد و عباس سر به شانه حسین سرخی چشمانش را پنهان میکند. حسن دستان پدر را در دست می فشارد. غم حیا می کند در حریم اهل بیت پرسه بزند ماتم شرم میکند که خاکش را بر صورت حسنین ببیند پس ای قیامت قیام کن!

غریبانه و مظلومانه  این است ساعات آخر زندگی امیر مومنان از ازل تا ابد. باور پذیر نخواهد بود رفتنش برای هیچ کس حتی دشمنانش .اسرافیل صور خویش را مهیا میکند تا هنگام بسته شدن چشمان خورشید بنوازد سرود آغاز یوم الساعه را  ولوله ای در عرش به پاست .خداوندا چه کسی میتواند خورشید را خونین سازد؟ چه کسی اینقدر شقی است که نتواند نور خورشید عالم تاب را تاب بیاورید و بیتابی خفاش گونه اش او را به سمت تاریک کردن خورشید سوق دهد؟

پناه می بریم به تو از جهالت دینی ، عبادت تو خالی ، خمره هایی پر از حماقت و کج فهمی که بایستند بر درگاهت به خیال عبادت و با پیشانی هایی که مهر شیطان دارند.

بارالها علی عالی اعلی به سوی تو می آید و یتمیانش را تا ابد به تو میسپارد. دلهایمان سخت تنگ منبر هایش خواهد شد. ماه لبخند زیبای مولا را نظاره میکرد هنگامی که بانویش از درب حجره وارد میشود با پارچه ای از حریر بهشتی و ظرفی از آب نقره گون تا بشوید زخم های دل همسرش را و ببندد سرنازنینش را و آرامش کند. بوی سیب در اطاق پیچید. زینب(س) ناخوداگاه آرام گفت مادر...

آب زمزمه مولا را حس کرد :

به سر آمد غم های من 

جان آمد برلب های من

بگذارید از جا خیزم

زدر آمد زهرای من

و ناگاه قلب مولای عالمیان ایستاد. همزمان قلب عالم ایستاد . چند لحظه ای اصلا زمان ایستاد همه مات و مبهوت هیچ حرکتی نبوده نه کسی شنیده و نه دیده همه ایستادند . وقت قیامت است؟ هنگامه برزخ است؟ جهان به پایان رسید؟

غم آنچنان سنگین است که بارش کمر عالم رادرجا شکسته است. خداوندا رحمی خوانده صبری خداوندا مرهمی دلهایمان آب شد ترکید قطره خونی شد و چکید. زبانم لال علی چشم از جهن فرو بست؟ آیه استرجاع بخوانیم؟ نه ما نمی توانیم و نتوانستیم. در فراق علی زندگی کردن برای هیچ محبی مقدور نیست. سکوت عرش تا فرش را گرفته است. هیچ کس را یارای باور کردن این مصیبت عظیم نیست یک نفر باید بخواند آیه استرجاع را این آیه کریمه دلهارا تکان میدهد وگرنه ضربان قلب همه دلهای عاشق علی  می ایستد.

ناگهان نوری سبز از حجره تابیدن گرفت و به حرکت در آمد قامت رعنایی بر چهار چوب در ایستاد صدای رسایش که برخواست همه جهان ساکت شد چشمهای کون و مکان به او دوخته شد. این علی است که برخواسته است؟ خداوندا سپاس علی شفا یافت معجزه خداوندی دلهایمان را نجات داد . عجب هیبتی عجب نوری عجب صلابتی

فرشتگان الهی لبخند به لب به تماشا آمدند ندایی آمد همهمه ممنوع! همه ساکت !حسن بن علی بن ابیطالب(ع) جانشین برحق مولایمان علی (ع)است که سخن میراند.

 و آنگاه نور سبز به سخن آمد: انا لله و انا الیه راجعون

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد