منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

فرار از زندان

 

                    

                                       

                                        نقل بدون ذکر نام نویسنده حرام است!

 

 دهم خرداد 1388 – کاروان زیارتی خانه خدا – فرودگاه جده

در بدو ورود در قسمت انگشت‌نگاری سؤالاتی درباره شغل و فعالیت‌های کاری‌ام از من پرسیده شد که برای من ایجاد نگرانی کرد به نحوی که همراهان من در کاروان نیز متوجه این نگرانی شدند. از جمله آقای موسی‌زاده هم‌ اتاقی من در مدینه نیز متوجه این قضیه شد.  

 

روز 13 خرداد در ساعت 5:30 –روبروی هتل

به منظور زیارت مسجدالنبی از هتل محل اقامتم خارج شدم و قصد داشتم پیاده مسیر را طی کنم که در طول مسیر یک دستگاه ون سفید رنگ با سه سرنشین مقابل من متوقف شد و سرنشین جلویی به زبان فارسی از من دعوت کرد که به همراه‌ آنها با این خودرو به مسجدالنبی بروم. زمانی که وارد خودرو شدم سرنشین عقب این خودرو با اسلحه من را تهدید کرد و با یک دستمال چشمانم را بست و سرم را به زیر صندلی هل داد. من در آن لحظه شوکه شدم و ترسیدم. حتی فکر کردم اعضای گروهک تروریستی منافقین اقدام به این کار کردند. پس از آن من را با این خودرو به محل نامعلومی در عربستان بردند که در حدود یک ساعت به طول انجامید. سرنشین این خودرو که به زبان فارسی صحبت می‌کرد همراه من در آن خانه بود و پس از آن به من آمپول بیهوشی تزریق کردند که این تزریق توسط پزشکی صورت گرفت که به زبان انگلیسی صحبت می‌کرد. 

روز 14 خرداد- ورود به سرزمین شیطان

 زمانی که به هوش آمدم در هواپیمای نظامی بودم و وقتی که هواپیما به زمین نشست متوجه شدم که در داخل خاک آمریکا هستم.

‌در روزهای اولی که ربوده شده و در خاک آمریکا بودم این سؤال برایم مطرح بود که چرا من که یک پژوهشگر ساده فیزیک بهداشت بودم مورد ربایش قرار گرفتم؟ بحث فیزیک بهداشت حفاظت در برابر پرتوها است. من در دانشگاه صنعتی مالک اشتر به تحقیقات در زمینه فیزیک بهداشت مشغول بودم. مقاله‌ای علمی به کنفرانس بین‌المللی که در دانشگاه شیراز برگزار شد، ارائه دادم. اطلاعات این مقاله و سایر مقالات بر روی سایت منتقل می‌شد و امکان دسترسی از هر جای دنیا به این مقاله وجود داشت. (خلاصه این مقاله به زبان انگلیسی بود) وی ادامه داد: برداشت من این است که با توجه به اینکه این مقاله توسط پژوهشگر دانشگاه صنعتی مالک اشتر که وابسته به وزارت دفاع است تهیه شده بود و با عنایت به این قضیه که دانشگاه‌های وابسته به مراکز دفاعی مورد توجه سازمان‌های اطلاعاتی طرف مقابل هستند و آنها می‌خواهند اطلاعات لازم را از پژوهشگران و مقالاتی که در زمینه‌های مختلف ارائه می‌دهند، جمع‌آوری کنند دست به این ربایش زدند. با توجه به برآورد اطلاعاتی غلطی که از نوع فعالیت‌ من داشتند، سؤالات نامرتبط با فعالیت‌های دانشگاه مالک ‌اشتر می‌پرسیدند و با سؤالاتی که مطرح می‌کردند می‌خواستند این گونه مطرح کنند که فعالیت‌های هسته‌ای نظامی ایران در دانشگاه مالک ‌اشتر انجام می‌شود که من به آنها گفتم نوع فعالیت‌های این دانشگاه ارتباطی با فعالیت هسته‌ای صلح‌آمیز جمهوری اسلامی ندارد. امیری ادامه داد: سؤالاتی که مطرح می‌شد با اهداف و جهت‌گیری‌های خاصی می‌خواستند برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را به بحث تسلیحات هسته‌ای مرتبط کنند. 

 

اعتراف کن..

عملا سوالاتی بود که اینها می خواستند با این سوالات مطرح کنند که فعالیت های هسته ای در دانشگاه صنعتی مالک اشتر دارد انجام می شود و اینها می خواستند من توضیحاتی در این باره به آنها بدهم که من با آنها گفتم دانشگاه صنعتی مالک اشتر کارهایی که انجام می دهد در قالب بحث های پرتویی و فیزیک بهداشت است و ارتباطی با برنامه هسته ای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران ندارد و عملا سوالاتی که مطرح می شد با اهداف خاصی و جهت گیری های خاصی بود اینها می خواستند که برنامه صلح آمیز هسته ای ایران را به بحث تسلیحات هسته ای مرتبط کنند.

در بدو ورودم به خاک آمریکا همزمان با طرح این سوال ها و شنیدن جواب های کاملا منفی از سوی من همانطور که همیشه مطرح کردم من اطلاعاتی در زمینه برنامه هسته ای صلح آمیز ایران ندارم اینها این را قبول نمی کردند و این اشتباه خودشان در انتخاب من بود.آنها یک سری راستی آزمایی و سیستم های بررسی جواب ها را دارند که این سیستم هم برای من پیاده شد و از دستگاه هایی که دروغ سنج بود استفاده کردند که ابزارهایی هست به انگشتان دست وصل می کنند و یکسری سیم هایی به سر من وصل شد و اینها به یک لب تاپ وصل بود و اینها شروع کردند به پرسیدن سئوالات مختلف.من هم از لحاظ روحی کاملا بهم ریخته بودم و از لحاظ زبان خیلی مسلط نبودم آن موقع هر چند الان هم خیلی مسلط نیستم و برای اینکه صحبت کنم و برای دستگاه های دروغ سنج هم اینها شگردشان این است که معمولا فرد را با زبان اصلی مادری خودش موردسوال و جواب قرار می دهند که برای من این قضیه اتفاق افتاد و به مدت یک هفته اینها من را به دستگاه دروغ سنج متصل کردند و شروع کردن به سوالات که احساس می کردند من دارم طفره می روم و دارای اطلاعاتی هستم که نمی خواهم به آنها بدهم و در نهایت متوجه شدند که این قضیه کاملا به هر حال مشخص است که من در این زمینه اطلاعاتی ندارم

 

با ما همکاری کن..

واقع بعد از آخرین جلسه روانشناسی که با من برگزار کردند این را به هر حال سمت و سوی صحبت هاشان و تغییر سناریوی که داشتند برای من مشخص کرد که اینها دیگر سوال های اضافی نمی پرسیدند و عملا به این نتیجه رسیدند که آن اطلاعاتی که به آنها منتقل شده و اینکه ربایش من از نظر اطلاعاتی به آنها کمک می کند کاملا منتفی است و عملا آن سناریوی اطلاعاتی که برای این قضیه طرح کرده بودند با شکست مواجه شد.‌ بعد از سناریوی اطلاعاتی که مطرح کردند و با توجه به سیستم های راستی آزمایی که صحبت های من را مورد ارزیابی قرار دادند سناریوی دیگری که مطرح شد و برای من قابل تامل بود این بود که اینها آمدند یکسری اسناد و مدارکی را به همراه یک لب تاپ.اسنادی که به من نشان دادند شامل یک سری پروسه هایی درباره تولید سلاح اتمی بود.عناوینی که در این اسناد ذکر شده بود مشخص بود که فرایندهای تولید سلاح های اتمی هست که خود کشور آمریکا سابقه استفاده و تولیدش را در کارنامه خودش دارد و عملا تهیه این اسناد توسط دولت آمریکا صورت گرفته.سناریویی که آنها مطرح می کردند و بر آن اصرار داشتند که شما باید با یکی از خبرگزاری های آمریکا مصاحبه کنید و بگویید که من به خواست خودم به کشور آمریکا پناهنده شدم و در حال انجام مراحل پناهندگی هستم مدارک را از کشور خودم خارج کردم و اصالت این اسناد جعلی را تایید کنم و مالکیت این اسناد را به جمهوری اسلامی ایران نسبت دهم

 

10 میلیون دلار در برابر 10 دقیقه!

بحثی که آنها مطرح کردند تطمیعی بود آنها گفتند از لحاظ مالی شمااگر یک مصاحبه ای با خبرگزاری آمریکا انجام دهید.در این مرحله عنوان کلی خبرگزاری آمریکایی بود حالا در مراحل بعدی دقیقا اشاره کردند که کدام خبرگزاری و چه مبغلی.

.

بعنوان مثال بحثی که مطرح کردند مبلغ ۱۰ میلیون دلار پیشنهاد داده بودند با خبرگزاری سی ان ان مصاحبه انجام دهم این پیشنهادی بود که آنها دادند حالا نمی دونم که آن را با خبرگزاری سی ان ان مطرح کرده بودند یا نه.منتهی آن مسئله که با من مطرح شد و به من گفتند این بود که ده میلیون دلار در قبال مصاحبه با سی ان ان به شما پرداخت خواهد شدبعد از سناریوی سند سازی که آنها یک لب تاپ و اسنادی را به من پیشنهاد دادند که مسئولیتش را قبول کنم و مالکیت آن را به جمهوری اسلامی ایران نسبت دهم من این را باز رد کردم اینها برگشتند بعد از مرحله تطمیع گفتند اگر شمااین کار را انجام دهید ما مبلغ ۱۰ میلیون دلار به شما پرداخت خواهیم کرد 

 

آماده باش باید به اسرائیل بروی..

 در بحث تطمیع به نتیجه نرسیدند و بحث تهدید را مطرح کردند گفتند که قادر هستیم و این توافق را با رژیم صهیونیستی داریم که اگر شما با ما همکاری لازم را انجام ندهید ما شما را به اسرائیل منتقل خواهیم کرد.بحثی که مطرح بود این بود که دولت آمریکا در ارتباط با بحث ربایش نمی خواست مسئولیتی قبول کند چون یک ربایش صورت گرفته بود و اینها به هر حال با توجه به قوانین کشور خودشان این موضوع برای خودشان خیلی گران تمام می شد منتهی رژیم صهیونیستی با توجه به سابقه بدنامی که در ارتباط با بحث ربایش و ترورهایی مختلفی که در سطح دنیا دارد این قضیه برایش اصلا بار سیاسی ندارد و برایش مهم نیست.صحبتی که با من شد و تهدیدی که صورت گرفت به این شکل بود که گفتند ما شما را به رژیم صهیونیستی تحویل می دهیم و در آنجا بدترین شکنجه ها روی شما صورت می گیرد و هیچ اثری از شما باقی نخواهدماند و ما می تونیم از قول شما خیلی از مطالب و موضوعات دلخواهمان را در رسانه ها مطرح کنیم و شما نیز وجود خارجی ندارید که بخواهید به این اتهامات و صحبت هایی که کردید پاسخ دهید

 

تاثیر عملیات گسترده سیاسی و اطلاعاتی ایران اسلامی

در این مقطع زمانی اتفاق خوبی هم که در سطح بین المللی داشت اتفاق می افتاد اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به اعتمادی که به نیروهای خودش دارد موضوع ربایش من را به صورت بین المللی مطرح کرده بود.من بعدها به این موضوع پی بردم در آن لحظه برخوردها و رفتارهایی را که می دیدم متوجه شدم که این پیگیریها و فشارهای دولت ما برای پیگیری موضوع من موثر واقع شده بود اینها این موضوع را با من مطرح کردند منتهی از سوی دیگر خود کشور ما هم در این زمینه داشت پیگیری های بین المللی انجام می داد و یکسری اسناد و مدارک اولیه پیدا کرده بود که ثابت می کرد دولت ایالات متحده در بحث ربایش من شرکت داشته و حتی رسما به دبیرکل سازمان ملل متحد این موضوع را اعلام کرده بودند 

 

بازی شهرام با سیا

 من در این فرصتی که پیش آمد واقعا باید تصمیم می گرفتم که یک سرنوشت نامعلومی را انتخاب کنم یا بیایم و با یک بازی زمانی و با استفاده از امکاناتی که می شود از ا ین شرایط نامطلوب به نفع خودم استفاده کنم.از بحث اطلاعاتی اینها به نتیجه لازم نرسیدند و من متوجه شدم حضور من بیشتر بحث تبلیغاتی برای آنها خواهد داشت که همانطور که اشاره کردم سناریوی سند سازی یکی از استفاده هایی بود که آنها می خواستند از من بکنند منتهی موفق به این کار نشدند و من با توجه به این اتفاقاتی که افتاده بود متوجه شدم می تونم با اینها یک بازیاعتماد سازی راه بیندازم که با تعریف یک سری خطوط قرمز برای اینها به نوعی آنها را امیدوار کنم که در آینده ممکن است با آنها همکاری کنم.این امید به همکاری در سازمان اطلاعاتی آمریکا این امکان را به من داد که از اون حالت محبوس بودن در یک پایگاه نظامی که امکان هیچ گونه ارتباط و هیچ گونه تماس با خارج وجود نداشت به یک حالتی که در حصر خانگی و حداقل امکان محدود بهره برداری و اطلاع از اخباری که در سطح دنیا مطرح بود با خبر بشوم من با این دید و این فکر یک خط قرمزی را برای سازمان اطلاعاتی آمریکا مطرح کردم و گفتم که من با توجه به اتفاقاتی که افتاده یک خط قرمز برای شما تعریف خواهم کرد و امیدوارم با توجه به این انعطافی که برای شما انجام می دهم امکانات لازم را به من بدهید.

خط قرمزی که تعریف کردم چون می دونستم اینها استفاده تبلیغاتی برایشان مد نظر است گفتم که من فعلا هیچ گونه مصاحبه ای علیه کشورم انجام نمی دهم این کلمه فعلا هم برای این بود که آنها امیدوار باشند که با گذشت زمان با توجه به آزادی هایی که به من می دهند و اعتمادسازی که ایجاد می کنند من را جذب محیط آمریکا کنند با وعدهایی که معمولا سازمان های اطلاعاتی که به کیس های مختلف خود می دهند.به هر حال این وعده ۱۰ میلیون دلار که به صورت شفاف داده بودند و علاوه بر آن این حداقل امتیازی که برای من داشت از اون حالت حبس کاملا در شرایط خیلی بد نظامی به یک حبس خانگی تبدیل می شد و امکان شاید پیدا کردن یک روزنه به هر حال وسیله ارتباطی برای من بیشتر می شد.

این خط قرمز را من تعریف کردم و در مقابل آنها هم گفتند که یک خط قرمز برای شما تعریف می کنیم و این هستش که شما درباره ربایش خودتان با هیچ کس صحبت نکنید و این مسئله را مطرح نکنید با توجه به این توافقاتی که صورت گرفت و امیدی که سازمان اطلاعاتی آمریکا درباره همکاری تبلیغاتی و رسانه ای من با این سازمان در آینده داشت.

‌ بعد از آن مرحله آنها سیستم های راستی آزمایی خودشان را اجرا کردند و از دستگاه های دروغ سنج استفاده کردن و بحث های روانشناسی را دوباره برقرار کردند بحث امید به همکاری در من وجود دارد یا نه که حالا با خواست خدا یا ضعف سیستم های اطلاعاتی آنها من این مرحله را طی کردم و اینها موافقت کردند من را از آن سایت نظامی به یک محلی انتقال دهند.‌ چون ربوده شده بودم و با توجه جابجایی هایی که بعدها صورت گرفت و فاصله زمانی که بین جابجایی ها بود من متوجه شدم احتمالا نه به طور یقین مرحله اول که وارد شدم شاید در اطراف واشنگتن و یا اطراف پنتاگون این سایت وجودداشت منتهی بعد از این توافقی که به صورت صوری صورت گرفت و بعد از مسئله راستی آزمایی آنها به این نتیجه رسیدند که شاید امیدی هست که در آینده من با آنها همکاری رسانه ای داشته باشم اینها راضی شدند که از آن حالت حبس در سایت نظامی من را به حبس خانگی تبدیل کنند و توضیحات خیلی زیاد است که در نهایت من دنبال این بودم که بببینم از چه راهی امکان دارد با کشور یا به هر حال با خانواده یا سایر دوستانی که امکانش هست و امکان تماس وجوددارد من شرایط خودم را اطلاع بدهم و درخواست کمک کنم. 

 

آغاز جنگ اطلاعاتی گسترده سربازان گمنام امام زمان با سربازان شیطان

در این پروسه شش ماهه که گفتم همزمان سازمان های اطلاعاتی کشور ما هم وارد یک جنگ اطلاعاتی خیلی سنگین با کشور آمریکا شده بودند.‌ بعدها که ارتباط برقرار شد من متوجه شدم که این پروسه جنگ اطلاعاتی خیلی وقته که شروع شده و اینها دنبال روزنه هایی بودند که با توجه به اسنادی که پیدا کرده بودند که کشور آمریکا در بحث ربایش من دخیل است اینها منابع اطلاعاتی خودشون را روی کشور آمریکا متمرکز کردند و به خواست خدا من حالا شاید مجاز نباشم نحوه ای را که آنها موفق شدند با من تماس بگیرند مطرح کنم.

‌ من به این قضیه اشراف کامل ندارم چون یک زنجیره اطلاعاتی خیلی پیچیده ای بود که من مثل یک حلقه در این زنجیره بودم و خوشبختانه چیزی که من متوجه شدم چیزی که به نفع من تمام شد سازمان های اطلاعاتی کشور جمهوری اسلامی ایران. شگردهایی که استفاده شد و کدهای رمزی که استفاده شد و مسائلی که هست حتی من مجاز نباشم در اون بحث محدودی که اطلاع دارم اینجا مطرح کنم چون یک روش های ابتکاری شاید باشد که به منافع ملی ما لطمه خواهد زد.این را من موکول می کنم به مسئولین اطلاعاتی کشور اگر مجاز باشند و مایل باشند خود مطرح خواهند کرد. 

 

انتشار اولین ویدئو:

‌در واقع سازمان اطلاعات کشور ما موفق شد که با من تماس برقرار کند و امکانات لازم برای تهیه اون فیلم اول را ایجاد کردند و آن فیلم اول تهیه شد و من ان زمان در شهر توسان بودم در ایالت اریزونای کشور آمریکا.حالا فرایندهایی که در این پروسه شش ماهه اتفاق افتاد در این فرصت محدود شاید از حوصله بینندگان خارج باشد منتهی در نهایت من زمانی که در شهر توسان ایالت اریزونا بودم در واقع سازمان اطلاعات کشورمان موفق شد که با من تماس بگیرد و امکانات لازم را برای تهیه آن ویدیویی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران منتشر شد در اختیار من قرار بدهند.

بعد از تهیه این ویدیو و رسیدنش به دست نیروهای اطلاعاتی دولت آمریکا متوجه شد که این ضربه اطلاعاتی را از طرف کشور جمهوری اسلامی ایران خورده من ساعت ۲ نصفه شب داخل آن محلی که بودم پلیس اف بی ای همراه سازمان اطلاعاتی آمریکا وارد شدند و بدون نشان دادن هیچ گونه مجوزی یا به هر حال توضیحی به من دستبند زدن و من را با صورت به کف اطاق خوابندند و از طرف آن فردی که لباس اف بی آی پوشیده بود اسلحه کمریش را مسلح کرد و روی سر من گذاشت و تهدید کرد و گفت که به هر حال شما علیه امنیت ملی کشور آمریکا با سازمان اطلاعاتی کشور متخاصم تماس گرفتید و من را بدون هیچ توضیحی از شهر توسان به ایالات ویرجینیا منتقل کردند و از لحظه ای که من را منتقل کردند این هنوز زمانی بودکه فیلم اول منتشر نشده بود این فیلم تهیه شده بود و اینها متوجه شده بودند و اینها ترس این را داشتند که هر لحظه کشور ما این فیلم را منتشر کند و سند رسوایی اینها مطرح بشود.

اینها شروع کردند فشار روانی به من آوردن.

‌خوشبختانه اتفاقی که افتاد یک سری اسناد و مدارک در طی ارتباطی که با سازمان اطلاعاتی کشورمان با من برقرار کرده بود توانستم منتقل کنم کشور ما مدارک متقنی داشت که من در داخل خاک کشور آمریکا هستم و به هر حال هر اتفاقی که می افتاد با توجه به فیلمی که تهیه شده بود توسط من اینها باید پاسخگو بودند و من این را کاملا درک کردم که سازمان اطلاعاتی آمریکا تحت فشار تهیه فیلم اول است و با توجه به ترسی که از انتشار این فیلم دارد به من نیاز دارد که یک فیلم دومی تهیه شود که بتونه فیلم اول را خنثی کند

 

انتشار دومین ویدئو:

‌ بعد از انتقال من از شهر توسان به ایالت ویرجنیا آنها دنبال تهیه فیلم دوم بودند و سناریوی مختلفی را هم مطرح می کردند که من براساس آن این فیلم دوم را تهیه کنم یکی از سناریوها این بود که من بیام با این بیان که دولت جمهوری اسلامی ایران خانواده من را گروگان گرفته و تحت فشار روانی این قضیه هستم من مجبور شدم فیلم اول را تهیه کنم و برای کشور جمهوری اسلامی ارسال کنم و اینها روی این قضیه خیلی تاکید داشتند و ابراز می کردند که شما اگر این قضیه را مطرح کنید ما حمایت خواهیم کرد به هر حال یک کمپین رسانه ای راه خواهیم انداخت و از شما حمایت خواهیم کرد و به نوعی کشور جمهوری اسلامی ایران را علاوه بر اینکه نوار اول را خنثی خواهیم کرد در واقع بار حقوقی و حقوق بشری به این قضیه خواهیم داد و فشار را چندین برابر خواهیم کرد.‌ قضیه که اتفاق افتاد یک فرایندی ارتباطی بود بین سازمان های اطلاعاتی و بنده که تا در ان لحظه تماسی برقرار نشده بود..اینها این سناریو را مطرح کردند که من درفیلم دومی که اینها مد نظرشون بود تهیه بشود من مطرح کنم که خانوده ام تحت فشار هستند که من زیر بار این قضیه نرفتم چون واقعا هیچ فشاری وجود نداشت.من تماس خاصی با سازمان اطلاعاتی کشور داشتم و از سلامتی خانواده آن لحظه مطمئن بودم و بعدها چند وقت بعد وقتی که سازمان اطلاعاتی کشور متوجه شد که این فشار روی من قرار دارد و ممکن است از بعد روانی یک مشکلی ایجاد کندبرای من باز با لطف خداوند و تلاش سازمان اطلاعاتی کشورمان من موفق شدم یک تماس تصویری کوتاه با خانمم داشته باشم که بینندگان عزیز مشاهده کردند من اطمینان کامل داشتم به نظام جمهوری اسلامی ایران و باتوجه به اینکه نظام به من اطمینان داشت که من پناهنده نشده ام و موضوع ربایش من را به شدت دنبال می کرد و این یک اعتماد دو طرفه بود که هر لحظه در واقعه برای من قوتش بیشتر می شد.  

 

بگو جاسوس ایران هستی تا به وطنت برگردی

اینها موضوع دیگری را که مطرح کردند گفتند که شما به دروغ اعتراف کنید که مامور سازمان اطلاعاتی کشور جمهوری اسلامی ایران هستید و این اتفاقاتی که در طی این مدت گذشته یک سناریویی بودکه از طرف سازمان اطلاعاتی ایران بود.توضیحات من کاملا شفاف هست که این سناریویی بود که از طرف دولت آمریکا مطرح شد به من پیشنهاد دادند که اعتراف کنید که مامور اطلاعاتی دستگاه های اطلاعاتی ایران هستید.

‌ به من اینجوری توضیح دادن. من اطلاعی از این قضیه ندارم و شاید دوستان اطلاعاتی مطلع باشند به من گفتند که اگر شما اعتراف کنید که مامور اطلاعاتی ایران هستید بعنوان یک جاسوس در یک کشور دیگر دستگیر شدید ما می توانیم شما را با سه جاسوسی که در مرزهای عراق با ایران دستگیر شدند مبادله کنیم و این یک روال عادی بین دستگاه های اطلاعاتی دنیا هست و هیچ مشکلی برای شما ایجاد نخواهد شد

 

اولین ضربه مهلک:

‌خوشبختانه کشور ما به سرعت فیلم اول را منتشر کرد و اینها وارد یک شوک اطلاعاتی خیلی بدی شدن و یک ضربه خیلی بدی از این قضیه خوردند و مجبور شدند ویدئوی دومی که با آن حالت تصنعی و غیر واقعی تهیه شده بود روی یوتیوپ قرار دهند و اینقدر این فیلم برای آنها ضعیف بود که حتی مسئولیت انتشار این فیلم را قبول نکردند در صورتی که کشور ما به طور رسمی از طریق صدا وسیما این قضیه را منتشر کرد و به عنوان یک سند رسمی و با اصالت این قضیه را مطرح کرد و مسئولیت این ویدئو رو قبول کرد منتهی دولت آمریکا حتی حاضر نشد.

در واقع بعد از انتشار ویدئوی دوم عملا اینها به این نتیجه رسیدند که بازنده این بازی هستند و ازطرفی برای من شرایط نامعلوم بود و اینها از حالت تصمیم گیری منطقی خارج شده بودند و من این ترس را داشتم که اینها یک اقدامی را انجام دهند و بخواهند من را از بین ببرند چون حالتشان واقعا غیر عادی بود با صحبت هایی که می کردند مشخص بود که کنترل اوضاع از دستشان خارج شده است

 

فرار از دست شیطان

من در شهر استرلینک در ایالت ویرجینیا محلی که من را نگهداری می کردند موفق شدم از دستشان فرار کنم در روز دوشنبه ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۹٫

من در این حد خدمتتون بگم با توجه به وقت محدودی که هستش من در این حد بگم که ۲۴ ساعت سازمان اطلاعاتی آمریکا دنبال من می گشت و این قضیه کاملا مستند و قابل اثبات است و حتی خودشان هم باورشان نمی شد که این اتفاق افتاده اقداماتی که کرده بودند سریع دفتر حافظ منافع کشورمان در واشنگتن را تحت نظر گرفته بودند و خوشبختانه من توانستم به یک کافی نت مراجعه کنم و ویدئوی سوم را که عملا تیر خلاص را به پیکیره پوشالی این سازمان اطلاعاتی بود وارد کنم و اینها من را ۲۴ ساعت بعد پیدا کردند و اینها می خواستند با اون حالت عصبانیت و خارج از کنترلی که پیدا کرده بودند من را به اف بی آی تحویل دهند داشتن این پروسه را انجام می دادند که من مطرح کردم و گفتم ویدئوی سومی هم تهیه شده برای کشور ارسال شده و هر لحظه امکان انتشار آن وجود دارد.

بحث ویدئوی سوم را بهشان گفتم و به هر حال بعد از این اتفاقی که رخ داد اینها به ا ین نتیجه رسیدند که آن چیزی را که به من منتقل کردند ما این قضیه را می خواهیم پرونده اش را ببندیم و شما را می خواهیم به ایران برگردانیم که من همان لحظه گفتم با توجه به اینکه یک شهروند ایرانی هستم و تبعه کشور جمهوری اسلامی ایران هستم شما باید از لحاظ حقوقی من را به دفتر حافظ منافع کشور جمهوری اسلامی ایران در واشنگتن تحویل بدید که اینها مخالفت کردند.

‌ ایالت ویرجینا و شهر واشنگتن و ایالت مریلند محل هایی هستند که کاملا به هم نزدیک هستند در حدود ۲۰ دقیقه تا نیم ساعت با هم فاصله دارند که شما می توانید از یک ایالت به یک ایالت دیگه و واشنگتن بروید.

‌ یک ماه بعد از این داستان اتفاق افتاد یعنی آن روزی که من را دستگیر کردند اینها آمدند و گفتند که ما می خواهیم شما را برگردانیم و ویدئوی چهارمی که منتشر شد روی یوتیوپ قرار گرفت یک لپ تاب به من دادند و گفتند که این جمله را مطرح کن که حال من خوب است و به زودی به کشور بر می گردم با این استدلال که اگر این را منتشر کنیم دولت جمهوری اسلامی ایران فیلم فرار من را منتشر نخواهد کرد و منتظر خواهد ماند که من به کشور برگردم و همان روز هم به من گفتند که ما داریم پروسه های برگشت شما را انجام می دهیم و در اولین فرصت ما شما را از خاک آ‌مریکا خارج می کنیم.

این پروسه یک ماه طول کشید و برداشت شخصی من این است که یک پروسه خروج از کشور آمریکا به هر حال یک چیز ساده ای برای دولت آمریکا هست اینها بهانه های مختلف می آوردند که بعنوان مثال ما داریم تلاش می کنیم از طرف کشورهای مختلف شما را به کشورتان برگردانیم منتهی بعضی از کشورها با توجه به تبعات سیاسی و آن تبلیغات رسانه ای که روی شما وجود دارد دچار یک سری تعلل می شوند و نمی خواهند خودشان را درگیر این مسئله کنند و در نهایت جالب این بود که اینها هر روز با من یک جلسه مفصلی داشتند و این صحبت را مطرح می کردند که شما برنگردید و بمانید در هر کشور اروپایی که مایل هستید.

من موفق شدم که دو تا از شماره های ماشین ها را یادداشت کنم حالا اگر واقعا این افرادی که من را تحت بازداشت قرار دادند به هر حال جزء سازمان های اطلاعاتی امریکا نیستند خوب این را باید دولت آمریکا بررسی کند که این افراد چه کسانی بودند چون برای وجهه آمریکا خیلی زشت است که در داخل دولت آمریکا یک دولت دیگر وجود دارد که یکسری کارهایی را انجام می دهد که باعث بدنامی بیشتر دولت آمریکا می شود و اگر هم چیزی که من برداشتم است اگر اینها سازمان های اطلاعاتی امریکا هستند خوب یک سند محکمی هست که ادعای دولت آمریکا که مدعی بود من آزاد هستم البته این اواخر اعلام کرد.

 در واقع بعد از یک ماه از تاریخ دستگیری من اینها آخرین قراری که داشتند قرار بود از طریق یک کشور اروپایی من را به ایران منتقل کنند به من اعلام کردند که اون کشور اروپایی حاضر نشده که این کار را انجام دهد و می خواهد یک مصاحبه ای با شما در سفارتخانه اش در شهر واشنگتن داشته باشد که من با حالت عصبانی گفتم که من نیازی به این مصاحبه نمی بینم.

مجری:‌ خیلی از منابع رسانه ای گفتند انگلیس بود.

امیری:‌ بله، کشور انگلستان بود در ابتدا ظاهرا موافقت کرده بود که بدون هیچ پیش شرطی امکان انتقال من را به کشورم آماده کند منتهی ظاهرا چند ساعت قبل از پرواز دولت انگلیس با دولت آمریکا تماس گرفت و گفت که وی باید یک مصاحبه با سفارت ما در شهر واشنگتن داشته باشد و یکسری سوالات را جواب بدهد

گام آخر:

این موضوعی که من مطرح می کنم به این شکل بود که اینها یک تاکسی برای من آماده کردند و این تاکسی را درواقع اسکورت کردند از آن محلی که در یکی از هتل های مورد استفاده سازمان اطلاعاتی آمریکا بود از شهر هرندن در شهر ویرجینیا این تاکسی به سمت دفتر حافظ منافع حرکت کرد و اینها این تاکسی را اسکورت کردند که امکان هیچ گونه رفتن به جای دیگر نبود اون حالت کنترل خودشان را تا آخرین لحظه حفظ کردند حتی اینها به من یک موبایل داده بودند و گفته بودند که من اگر تا آخرین لحظه حتی اگر شما وارد دفتر حافظ منافع ایران شدید می تونید با ما تماس بگیرید اگر نظرتون عوض شد.

و چون همواره این پیشنهاد را به من کرده بودند اینها می گفتند که شما هر کشور اروپایی و یا هر کشوری که مایل هستید بروید ما خانواده شما را از ایران خارج می کنیم این تعهد را می دهیم شما هر کشور اروپایی با توجه به اینکه با کشور آمریکا با توجه به بحث ربایش خودتون مشکل دارید هر کشور اروپایی که شما می خواهید بحث زندگیتون رو می خواهید داشته باشید.

وقتی وارد دفتر ایران اسلامی شدم واقعا من احساس کردم وارد خاک وطنم شدم پرچم و عکس مقام معظم رهبری و حضرت امام خمینی (ره) یک قوت قلبی به من داد منتهی تا قبل از ورود به دفتر حافظ منافع این ترس را داشتم که اینها بخواهند به من شلیک کنند چون تا در دفتر حافظ منافع اینها من را دنبال کرده بودند و این قضیه خیلی قضیه پیچیده ای بود و برای انها شکست اطلاعاتی بدی محسوب می شد.خوشبختانه و با لطف خدا برای من هیچ اتفاقی نیفتاد و موفق شدم وارد دفتر حافظ منافع کشورم شوم

 

در آغوش وطن:

لازم است که به یکی از سخنان حضرت امام خمینی (ره) اشاره کنم که ایشان گفته بودند آمریکایی ها یک طبل توخالی هستند شاید من قبل از اینکه این اتفاق برای من بیفتد برای من قابل فهم نبود که جمله امام به چه معنا و مفهومی هست و من در این مدت ۱۴ ماهی که درگیر بحث های اطلاعاتی و فشارهای روانی سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) بودم به این نتیجه رسیدم که در بحث جنگ اطلاعاتی که جنگ هوش ها هست نه جنگ تکنولوژی و ابزار کشور جمهوری اسلامی ایران بر سازمان اطلاعاتی آمریکا غلبه دارد و هموطنان عزیز ما این قضیه را با توجه به تناقض گویی ها آمریکا درک کردند و من در پایان می خواهم تشکر کوتاهی از سازمان هایی که در ارتباط با آزادی من تلاش کردند خدمت بینندگان داشته باشم من از وزارت امور خارجه، صداو سیما، وزارت دفاع، وزارت اطلاعات و به خصوص دستگاه اطلاعاتی وزارت دفاع که با یک مدیریت خیلی قوی قضیه من، ارتباط و انتقال من به کشور را مدیریت کردند کمال تشکر را دارم و از خدا شاکر هستم که در طول این ۱۴ ماه به من این توفیق و استقامت را داد تا در برابر وعده ها و تهدیدهای مختلف دستگاه اطلاعاتی آمریکا بتوانم در واقع مقاومت کنم و با یک وجدان راحت با روی سفید به کشورم عزیزم برگردم.  

منابع

 متن گفتگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما از سایت های زیر

فارس نیوز 

تریبون مستضعفین  

نظرات 6 + ارسال نظر
بهاره مقدم یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ب.ظ http://setarebahar7.blogfa.com

خدارو شکر که اقتدار و توان اطلاعاتی ایران یه بار دیگه به دنیا ثابت شد تا در مانده و مستاصل انقدر به دروغ پر دازی بپردازن که خودشون خودشون رو بر ملا کنن...
با مطلبی جدید منتظر حضورتون هستم
علی علی

رحیل یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:34 ب.ظ http://rahil87.parsiblog.com

با ((اعیاد شعبانیه و صدا وسیما!)) به روزم و منتظر نظرات سازندتون...
یا علی مدد

جواد دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ق.ظ http://www.montazeranat.blogfa.com

جانم فدای رهبر
امریکا طبل تو خالی.از طوفان شن تا آزادی امیری
سلام بر مهدی و درود بر منتظرانش

دیانا کیانمنش سه‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:47 ب.ظ http://it4us.persianblog.ir

کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت
ولی آهسته می گویم: خدایا! بی اثر باشد...

**********************************
سلام
عصرتون بخیر و شادی
میبخشید خیلی وقت بود که بهتون سرنزدم .شدیدا گرفتارم .
متشکر و ممنون از حضورتون .از اینکه بهم سر میزدید.
همچنان آپ هستم و منتظر حضور گرم شما دوست و همراه همیشگی
براتون بهترین ارزوها رو دارم .
دیانا کیانمنش
مدیر وبلاگ فناوری اطلاعات در عصر جدید

حزب الله(خواهران) چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ب.ظ

سلام

.تشریف ببربه این سایت:
www.bashgah.net
عضویت بگیرمطالبتوباذکرکامل لینکت ومشخصاتت منتشرکن..
2.مطالب بروزتو درحوزه های دینی وفرق ضاله درخبرگزاری حفانیوزبه آدرس زیرهم انتشاربده:www.hefanews.ir

در پناه خدا

[ بدون نام ] شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:26 ب.ظ

همه قضیه رو میدونن.اینقدر تونشب که شهرام جوک میگفت خندیدیم که دل درد گرفتیم!
شماها یک کره شمالی ای هستید ویه خودتونا

سلام
حتما هی میگفتید
میگه میشه سیا رو پیچوند؟و ههههههههههه
مگه میشه رفت تو دل آمریکا عملیات انجام داد و ههههههههههه
مگه میشه ایران زورش یه سیا بچربه؟ و هههههههههههه
بله میشه عزیزم مطمئن باش میشه! هههههه هم نداره
ههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد