چه آرام و متین افطار میکند ...
نگاهش میکنم لبخند میزند ... دلم میلرزد وای خدایا این لبخند چقدر تلخ بود چقدر به لخند های آخر مادرم شبیه بود...
بارالهاچقدر امشب دلشوره دارم...
سفره راجمع می کنم و در گوشه اطاق به تماشای عبادت خیر الاولیا می نشینم...
دلم طاقت ندارد پدرم امشب هوایی دیگر دارد بغض گلویم را میفشرد...
خودم را به ندانستن میزنم اما نیک میدانم که وقت یتیمی رسیده است...
آه مادر دخترت را دریاب...
درگوشه حیاط نشسته ام به آخرین نگاه مادر می اندیشم
درب اطاق باز میشود شاه مردان با قامتی استوار به میان حیاط میآید دست به کمر به بسته است. سر را به سوی آسمان بلند میکند.آسمان از شرم به سرخی میزند لبخند پدر آسمان را آرام می کند
پدرم ...
میدانم که میخواهی بروی میدانم..
اما من دخترم، دوست دارم رفتنت را باور نکنم
دوست دارم امشب سحر نشود دوست دارم امشب به صبح نرسد...
وای که چقدر سوز این سحر دردناک است اسدالله الاعظم بند کمر بسته است نگاهم میکند، میلرزم ،میترسم ،بغض میکنم
صدا میکنم با نگاهم التماس میکنم میخواهم همه جانم فریادی شود:
پدر نرو!
پدر که نگاهم میکند همچون مرواریدی در دریای عظیم و بی انتهای چشمانش غرق میشوم و فریادم در گلو میماند.
تنها میتوانم همراه با بال زدن مرغابی ها اشک بریزم ...
تنها میتوانم با التماس میخ در و احتجاجش با کمر بند پدر اشک بریزم.
تنها میتوانم برای آخرین بار گام های استوار پدر را ببینم و دری که بسته می شود ...
و دختری که بغضش به همراه هزار هزار فرشته میترکد...
می نشینم و در انتظار خبر و خبری که در راه است... انا لله و انا الیه راجعون
سلام دوست عزیز
خوبی؟
وب جالبی داری عنوانش منو کشوند داخلش که بخونمش
باعث افتخاره اگه به " نیمه شب تنهایی " ما سر بزنی
لیالی قدر رو هم یهت تسلیت میگم
منتظر حضورت در بزرگترین کلبه عاشقانه هستم
موفق باشی
[گل][گل][گل][گل][گل]
سلام
علی علیه السلام ، اولین و آخرین پلّه رستگاری است
علی علیه السلام ، باطن است و حبل متین.
خیلی زیبا بود.
التماس دعا
در پناه خدا و سایه سار ولایت