شب بیست و دوم بهمن امسال خبر سقوط مبارک به صورت جسته و گریخته منتشر شد. خبری که از سوی حکومت مصر تایید نشد. خبر طوری بود که انگار مبارک در رفته اما نباید در میرفته ویا حداقل امشب نباید در میرفته . گویا هنگامی که وی می خواسته که در بره- و یا شاید داشته در میرفته – هیلاری کیلینتون بهش اس ام اس می ده :
- کجایی؟
- دارم در میرم .
هیلاری عصبانی میشه و سریع زنگ میزنه به موبایل همراه برتر حسنی.
- الو حسنی کدوم گوری هستی؟
- دارم در میرم هیلاری.
- غلط میکنی وایسا یکی دو روز.
- بابا مردم میریزن تیکه پارم میکنن. الان یکی شون آویز شد ه به پنجره داره نیگام میکنه.
- به درک؛ هرجور شده بمون.
- نمیشه جون تو الانم دیر شده دارم میرم شرم الشیخ.
- احمق امشب شب پیروزی انقلاب ایرانه ، اگه خبر فرارتو پخش بشه ایران پاچه ما رو پاره میکنه.
- نه که پاچه پاره نیستید.
- امشب رو بمون تو رو به جون "نوال زغبی"!
- جون تو هم نمیشه.
- ببین اگه 2 روز بمونی یه سوئیت آپارتمان خوب تو جزیره ی موریس برات رزرو میکنیم با اهل و عیال حال کنید.
- زحمت نکشید راضی نیستیم
- ببین حسنی جون تا 25 بهمن بمون. آخه رفقا تو ایران تقاضای تجمع سبز کردن. اگه بشه تو بعد از تجمع اونا فرار کن تا رسانه های ما چندرغاز کاسب بشن.
- کاسب؟ راستی هیلاری دلار الان چنده به پول ما؟
- چرت و پرت نگو مرتیکه. موبایل عمر سلیمان رو بده.
- مگه نداری؟
- عرب سل شو دارم خط نمیده. همراه برترشو بده.
- میفرستم برات. عبری حرف بزن و گرنه جواب نمیده ها!
- میدونم خودم برو به درک
- درک کجاست؟ دارم میام پیش شما.
- تو بیجا میکنی. تو دیکتاتوری. ما همیشه دنبال دمکراسی هستیم و دیکتاتورها رو به کشورمون راه نمیدیم. اون یه بارم که ممدرضا رو راه دادیم به خاک سیاه نشستیم.
- الو هیلاری... الو الو...
چندی پیش برنامه دیروز امروز فردا که به مناسبت حماسه نه دی پخش می شد یه همچین پر و پیمون حال دو نفر رو گرفت. یکی از اون دونفر فرداش رفت و یه نامه بلند بالا که براش نوشته بودند رو امضا کردو فرستاد برا سایت ها و رسانه ها .
خواندن اون نامه هیچ مزیتی نداره جز دیدن عاقبت یک عنصرورشکسته سیاسی به آخر خط رسیده که دیگر نفس های آخر عمر سیاسی اش را می کشد اما میخواهد به زور خود را زنده و پویا نشان دهد.
همه نامه یه طرف بند آخرش هم یه طرف!
جناب کروبی اعلام کردند بنده آمادگی خود را برای محاکمه اعلام میکنم و بیدی نیستم که به این بادها بلرزم!
جناب دادستان کل هم اعلام نکردند بابام جان شما آماده هم نباشی محاکمه میشی!
مردم هم که یک ساله که آماده ان.
خب ختم ماجرا....
مردم آماده،شیخ هم آماده،قوه قضائیه هم آماده پس کی آماده نیست؟
هرچی فکر کردم چی یا کی آماده نیست سر در نیاوردم. شاید بشه گفت که به دلیل این که شیخ تقاضا کرده دادگاه علنی باشه همین علنی بودن یه سری مشکلات رو بوجود میاره که ممکنه هنوز آمادگی های لازم برای مواجه شدن با دادگاه شیخ وجود نداشته باشه. به طور مثال شرایط زیر:
اولا:نیاز به یک قاضی مسلط و دارای عزت نفس هست که هنگام شنیدن دفاعیات شیخ، در برابر میلیونها بیننده خنده اش نگیره بالاخره قاضی باید بیطرف باشه .هرکی زیر بار این مسئولیت بره شیره بخدا..
دوما:شهودی که جناب شیخ جهت دفاع از خودش نیاز داره عموما در قید حیات نیستند نن جان، بابا جان و ...
سوما:وکیل شیخ دربدر دنبال یه کرنومتر دیجیتال میگرده که زمان رو هر دقیقه به شیخ تذکر بده تا هنگام دفاعیات کم نیاره .
چهارما:چون شیخ مستاجره و اصلا توی تهران خونه ای به نامش نیست دادستانی نمیدونه باید احضاریه رو به کجا بفرسته؟
پنجما: شیخ گفته من و میر حسین از اول با هم بودیم تا آخرشم با همیم اما میرحسین داره تابلوی وقتی "رنگ ها قاطی پاتی میشوند "رو تموم می کنه و فعلا حال نداره بیاد دادگاه شیخ
ششما:شیخ خوابیده!
هفتما:شیخ آماده نیست و الکی گفته آماده ام و تا بیاد آماده شه کلی طول می کشه
درکل هرچیزی هست و نیست و شد و نشد و بود و نبود این شتریه که روی همه متهم ها میخوابه! دیر یا زود فرقی نداره باید این راه طی شه اما چرا طی نمیشه؟ شاید موضوع اینه که مردم دارن جدی سریال مختارنامه رو دنبال میکنن و جو خانواده ها بد جوری تاریخی شده و همه خونه ها پره از بحث تاریخ اسلام . احتمالا سیاست مدیران صدا سیما که از این همه تاثیر این سریال مشعوف شدند اینه که فعلا از پخش سریال های طنز خودداری کنند و چون دادگاه شیخ به درخواست خودش باید علنی باشه فعلا نمیشه که از صدا سیما پخش شه!