اغما ؛ معمولاً به عنوان حالتی از ناهشیاری درازمدت تعریف می شود که با فقدان آگاهی از محیط و بیدارنبودن همراه است افرادی که به کما می روند ،بیهوش هستند و به صداها و اتفاقات دور و بر خود هیچ واکنشی نشان نمی دهند.این افراد زنده هستند،اما مغزشان هوشیاری بسیار کمی دارد.افرادی که به اغما می روند مانند افراد خوابیده با تکان دست شما بیدار نمی شوند.
همانطور که جسم به اغما میرود روح نیز ممکن است به این عارضه دچار شود. شرایط اغما روحی با اغما جسمی کاملا متفاوت است. روح چون ظرفیتی فراتر از جسم دارد برای به اغما بردن روح می بایست کارفشرده و عظیمی را انجام داد و انرژی فراوانی را گذاشت و ریسک بالایی را پذیرفت. تا فرد مورد حمله به اغما کامل برود.
اغما جسمی ممکن است با یک شوک آنی و لحظه ای و ضربه شدید صورت پذیرد اما برای به اغما رفتن روح نیاز به مداومت ضربات و متناوب بودن شوک های وارده بر روح است.
اغماء کننده ارواح، ابلیس است. کار اغما روح ،کارسنگینی است که یا از عهده او بر می آید و یا دست آموزان او و یا غافلان اسیر شده در چنگالش.
پروژه اغما معمولا بر روی انسان های با روح بزرگ و اعتقاداتی قوی انجام میپذیرد زیرا انسان های آلوده و گناهکار نیاز به اغما ندارند بلکه با کوچکترین تحریک سریعا واکنش نشان داده ودست به گناه می برند.
اما انسان ها بزرگ و پرهیزگار به راحتی فریب شیطان را نمیخورند و شیطان مجبور است تا از راههایی وارد شود تا فرد مورد نظر هیچ گونه شک و شبهه ای مبنی بر این که کاری که می کند شیطانی است نداشته باشد.
انجام این پروژه به دست الیاس ها انجام میگیرد. شخصیت هایی که در باطن خویی شیطانی دارند اما با فریب پرهیزگاران با ظاهر الصلاح کردن خود و استفاده از انواع حقه ها و دروغ ها خود را در ذهن فرد مورد حمله قرار گرفته، تثبیت میکنند تا وی کم کم بپذیرد که الیاس مرد خداست و هرچه میگوید دستور خداست و لازم الاجرا است. و اگر دستور الیاس بر زمین بماند دستور خدا بر زمبن مانده حتی به قیمت ظلم بر هزاران نفر!
الیاس بر عابد ترسای مسیحی وارد شده و آنچنان غرق در عبادت میگردد که روح عابد به اغما برود . میزان قدرت شیطان و خستگی ناپذیری او در عبادت عابد را متحیر کرده و جسم و روح را به او میسپارد تا طریق اینچنین عبادتی را به عابد بیاموزد. اینک عابد به اغما رفته است.شیطان به او پند میدهد که اگر میخواهی چون من عبادت کنی باید ابتدا گناهی بزرگ انجام دهی و سپس توبه کنی من هرچه دارم از توبه است! و عابد به اغما رفته،دوان دوان به سوی شهر میرود تا تن به گناه بسپارد و به قدرت عبادت شیطان دست یابد!
در جایی دیگر الیاس بر خلوت سرای دکتر وارد شده آنقدر در گوش دکتر میخواند تا وی را متقاعد میکند که هرچه او میگوید از جانب خداست. و خداوند دکتر را برگزیده تا بندگان گنهکار را از روی زمین بردارد پس می بایست در اطاق عمل هرچه او میگوید انجام دهد.
الیاس با فریب های فراوان و نماز شب های تاثیرگذارش و حرف های شیرینش دکتر را با اغما می برد . تا دیگر پند هیچ دلسوزی را نشنود و دل به الیاس بسپرد. الیاس پرده هایی از غیب برایش میگشاید تا آخرین شک و شبهه ها نیز از دل دکتر پاک شده و به اغما مطلق برود.
گوش،چشم،حواس و از همه مهمتر قلب و عقل در اغما روحی از کنترل فرد خارج شده و در اختیار شیطان قرار میگیرد و در این حالت خطر این روح بزرگ به اغما رفته از لشکری از کفار به مراتب بیشتر است.
هرگاه که دکتر به دلیل پند های دلسوزان و فطرت پاکش سعی دارد تا از اغماء برخیزد ،الیاس پرده ای از هنرهای شیطانی و اغوا کننده خویش را رو کرده و دکتر را در چنگال خویش نگه میدارد.
برای بیدار کردن روح به اغما رفته از خواب نیاز به قدرتی ماورائی است. قدرتی غالب برقدرت شیطانی و تنها با تکان دادن بیمار و یا ضربه به صورت و دستش نباید انتظار داشت تا روحش نجات یابد. و از خواب برخیزد.باید الیاس را زمین زد تا بتوان دکتر را از خواب پراند.
بزرگترین دشمن الیاس ،بندگان پاک و صالح خداوندند.پیر بابا ها!
آنان که سعی دارند تا با روشنگری های همیشگی دکتر ها را از بند الیاس ها برهانند. پیر بابا هایی که برای دکتر شدن دکتر، اشک ها ریخته و نذر و نیازها کرده اند .ایشان با آغوش گرم دکتر را میپذیرند. اگر دکتر بی مهری کند دلگیر نمی شوند زیرا میدانند الیاس کارش را خوب بلد است لذا می بایست به سرعت و با دقت با الیاس درگیر شد تا بتوان دکتر را نجات داد. هیاهو نمیکنند . جوسازی نمیکنند. ریا کار نیستند نان به نرخ روز خور و مچ گیر نیستند.به دنبال نام و شهرت نیستند. دکتر را میخواهند و آرام آرام درگوشش اذان میگویند.همین!
کدهایی از فطرت پاکش را به رخش میکشند. برایش روضه علی اصغر میخوانند .رقیه را در کنج خرابه به تصویر میشکند. تا روح شوک داده شود و ضربان قلب کمی جان بگیرد.این جاست که دکتر باید کمی هم خودش را نشان بدهد. یا علی بگوید و دست به زمین گیرد خون تازه به رگ و پی مسخ شده اش بدواند و برخیزد.
الیاس ها همیشه بازنده بوده اند زیرا شیطان همیشه بازنده است. در مصاف با پیرباباها الیاس ها فراری اند و همیشه به خونشان تشنه.
پیر باباهای ما چراغ راهند و دکتر های ما شاگرد مکتب پیربابا ها .اگر چه ممکن است گاهی الیاس ها قدر قدرت باشند اما قدرت پیرباباها به ذکری جهان را زیر رو میکند. دعای خیر پیربابا ها بدرقه راه دکترها . پناه برخدا از شر الیاس ها
سالها پیش سروقامتان ایران فرزندان بزرگ پیر جماران درس آموزان مکتب قرآن در سوم خرداد آنچنان دلیرانه خرمشهر شهر خون و قیام را آزاد کردند که انگشتان حیرت در پوزه های کثیف امپریالیسم جویده شد.
خرمشهر را خدا آزاد کرد. به دست مردانی خدایی که جز خدا چیزی نمیدیدند و جز خدا چیزی نمیخواستند .
شنوندگان عزیز توجه فرمائید...
خونین شهر عروس به خواب رفته ای بود که غریو مردانه شهدامادان ایران زمین ، دیو سیاه بعثی را به التماس انداخت و هزار هزار عمله هایش دست بسته به پای مردان ایران افتادند.
خونین شهر ناموس ایران بود که اگر کارشکنی های نقاب به رویان نبود همان سی نفر نیروی ممد جهان آرا از چنگال هزاران نیروی اهریمنی نجاتش میدادند.
خونین شهر کل ایران بود. خونین شهر از خزر تا خلیج فارس از دماوند تا سبلان از ارس تا کارون از هامون تا دریاچه ارومیه بود. همه ایران بود.
شنوندگان عزیز توجه فرمائید:
خونین شهر شهر خون و قیام...
آزادی تو آزادی همه ایران بود. نماد غیرت ایران و ایرانی نماد صلابت فرهنگ اسلامی ایرانی نماد خروش فریاد یا علی نماد رنگ سرخ یا حسین و سبز یا مهدی
آزادی تو اسارت همه کژی ها و پلیدی ها در بند شدن شیاطین و به خاک مالیدن پوزه حسودان و تنگ نظران و دژخیمان بود.
شنوندگان عزیز توجه فرمائید:
خونین شهر شهر خون و قیام آزاد شد!
غریو شادی ملت و اشک های شوقی که ریختند و رضایت قلب امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفدا و نائب برحقش همه و همه مزد همه خاکی پوشان و سبزپوشان وطن، برادران ارتشی و سپاهی
امیر صیاد شیرازی و سرلشکر حسن باقری و همه ..
در این میان نام احمد کاظمی درخشان تر است. او و لشکرش به قلب دشمن تاختند و شهر را در اوج ناباوری و خستگی دیگر لشکر ها فتح کردند.احمد خبر فتح را داد و اشک ها جاری شد.
· احمد احمد رشید: احمد ببین الان حسین منتظر هماهنگی شماست تا کارشون رو شروع کنندو عملیاتو با هماهنگی اجرا کنید. شما کجایید الان؟
· رشید رشید احمد: آقا جان، ما داخل خود شهریم و اینا که تو شهرن اومدن پناهنده شدن، مفهوم شد؟!!
· احمد احمد رشید: احمد جان قطع و وصل میشه! دوباره بگو. چی گفتی؟
· رشید رشید احمد: آقا ما تو شهریم. بهش بگو. به محسن بگو ما تو شهریم. ما تو شهریم و پنج، شش هزار نفرم اومدن پناهنده شدن. ما تو شهریم ما داریم اونا رو تخلیه میکنیم. ما تو شهریم و تمام نیروهامون تو خود شهرن!
· رشید رشید احمد: رشید جان. میگم من تو شهرم و همه نیروها تو شهر اومدن اسیر و پناهنده شدن. مفهوم شد؟
مفهموم شد حاجی، مفهوم بود حاجی، از همون اول از چهره های نورانی شما همه چی مفهوم بود همه چی روشن بود نور بالا بود. اظهر من الشمس!
جز تو و مردان همسنگرت مرد تر مگر بود؟ کار مردانه تر از فتح خرمشهر مگر بود؟ دشمن وحشی تر ازارتش بعث مگر بود؟ اما برای همه مفهوم شد که تو و یارانیت خرمشهر را آزاد کردید در آن لحظه برای همه مفهوم شد که تو و تبار تو حرفتان را بر همه کرسی های عالم خواهید نشاند تا برای همه مفهوم باشد. و اگر کسی برایش مفهوم نبود ایرادش ماهوی است!
سردار چندی است که تنها صدای مهربانت و لبخند گیرایت برایمان مانده است و تو دیگر نیستی اوضاع سخت است .دشمن نامرئی است .شرایط هولناک تر است.
سردار چشممان به ولی امر است اوست که قوت قلبمان است و چراغ راهمان
سردار دعایمان کن راه سختی در پیش است. میخواهیم دوباره حماسه ای بزرگ را بیافرینیم که نیاز به احمد ها و حسین ها و رشید ها و صیاد های زیادی دارد. دعایمان کن سردار
خدا لطفش را شاملمان کند شاید به همین زودی ما هم در بیسیم ها فریاد بزنیم:
احمد احمد رشید: آقا جان الله اکبر الله اکبر قدس آزاد شد
ما الان تو شهریم نماز ظهر مسجد الاقصی.