جوان آن لاین:
سردبیر رادیو رژیم صهیونیستی در سخنانی با حضور سفیر فتنه گران(ماکان) اعلام داشت که برملا شدن رابطه بین اسراییل و سبز ها به جنبش لطمه می زند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران،منشه امیر،سردبیر بخش فارسی صدای اسراییل در سخنانی با حضور ماکان،سفیر فتنه گران در خارج از کشور گفت: برای شکستن این تابو باید به کاسپین برای انجام این سفر قدر نهاد.
وی همچنین خطاب به سفیر اخلالگران گفت: شما با شهامت به اسراییل آمده و با رییس جمهور دیدار کردید و با رسانه های همگانی ما نیز سخن گفتید. شجاعت شما را باید ستود.
سردبیر رادیو رژیم صهیونیستی در ادامه و در پاسخ به اظهارات یک استاد دانشگاه حاضر در جلسه گفت : در شرائط کنونی، سخن از اسراییل و ارتباط با اسراییل، به جنبش لطمه می زند و زیانبار است.
منشه امیر در جایی دیگر اغتشاش گران را سربازانی فداکار نامید و افزود : رزمندگان راه آزادی (!) باید به راه خود و مبارزه خویش ادامه دهند.
آقای رئیس ماموریت تمام شد!
هواپیما بر باند فرودگاه تل آویو نشست.مامور کیف سیاهش را برداشت و به سمت پلکان حرکت کرد. به درب خروجی هواپیما رسید. عینک دودیش را برداشت. نفس عمیقی کشید زیر لب چیزی گفت و لبخند زد.
ماشین لیموزین مشکی رنگ پای پلکان هواپیما متوقف شد.
مامور به آرامی از پله ها پایین آمد. راننده درب را باز کرد. مامورداخل ماشین شد.نشست و نفس راحتی کشید.او یک ماموریت طاقت فرسا را انجام داده بود.
لیموزین در برابر ساختمان شیکی ایستاد. دربان درب را باز کرد . مامور به آرامی پیاده شدو نگاهی به اطراف کرد.کیف سیاهش را محکم در دستانش فشرد و با دربان به سمت داخل ساختمان حرکت کرد.
مامورین اورا تفتیش کردند. کیف و محتویات را دیده و پس از تماس با جایی اورا به داخل آسانسور بردند.
در آسانسور او به ماموریتش فکر می کرد.به 9 ماه پیش...
آیا رییس راضی است؟ دلهره سراسر وجودش ر ا گرفت...
او در مقابل اتاق رییس بود.بدنش می لرزید.از زمان آغاز کار فکر نمیکرد روزی با خود رییس ملاقات حضوری داشته باشد. همین الان هم باورش نمیشد.
درب باز شد و دو مامور قوی هیکل به سرعت به سمتش آمدند.در دوطرف او قرار گرفتند و او را به سمت اطاق درونی بردند.
مامور سر از پا نمیشناخت.این اوج آرزویش بود. درب باز شد.رییس نگاهش به درب دوخته شد. مامور با نهایت احترام تعظیم کرد.
رییس لبخندی زد :خوش آمدید آقای ماکان
مامور که استرسش با این جمله محبت آمیز رفع شده بود به آرامی جواب داد :مرسی جناب پرز!
***
این روز ها خبرهایی که به صورت ناگهانی بر سر گروهک منحله سبز خراب می شود کم نیستند. الان اطاق های فکر گروهک هرروز باید گند یکی از اعضا را ماست مالی کنند و هی به هم بدو بیراه بگن
خبر دیدار کاسپین(علیرضا) ماکان با شیمون پرز ریس رژیم اسرائیل مثل یک آوار بر سر سبز های اموی خراب شد.
اگر سری به سایت ها و وبلاگ هاشون بزنید همه دارن یه جوری این مسئله رو توجیه میکنن توجیهاشون هم خیلی بامزه اس.
این دیدار فرضیه های مربوط به ترور اسراییلی -انگلیسی ندا را قوت بخشیده است و گروهک سبز سریعا به تکاپو افتاده تا این گند را جمع کند.
بدین مناسبت ما هم گفتیم کمکی بکنیم و این اقای ماکان رو بشناسونیم.
کاسپین ماکان :
دوست پسر ندا، که دوماه قبل از فوت ندا یعنی فروردین ماه در ترکیه با او آشنا شده است .در همان تورهایی که ندا در آنها مشغول به کار بوده است.
ماکان در مصاحبه با آبزرور ،روزنامه مخصوص ایرانیان مقیم لندن میگوید: "هنگام آشنایی با ندا اورا دختری سرخورده در زندگی یافته است. که در این دوماه عشقی عمیق مابین آنها برقرار شده است . "
او یک فیلم بردار و عکاس حرفه ایست که در روز واقعه به روایت خود در خیابان های دیگر مشغول عکس برداری بوده است. در جریان کشته شدن ندا دستگیر شده و پس از دوماه با تامین وثیقه از زندان آزاد و با کمک آرش سهامی(از اعضای انجمن پادشاهی ایران) از ایران فرار میکند .
ارش سهامی مهره اتصال مجموعه بازیگران فیلم ندا با انگوس مک کوئین است. او مدیر سابق شبکه 4 انگلیس و مستند سازی با تجربه است او خاطرات ماکان و نزدیکان ندا را رسانه ای کرد .از سال 1983 تا 2010 مجموعه ای مستند به نام "فرونت لاین" در شبکه 4 انگلیس تهیه و پخش کرده است.یکی از قسمت های آن مستندی است با عنوان" یک مرگ در تهران" که مربوط به مرگ ندا است.مک کوئین در جریان انقلاب مخملی یوگسلاوی، فیلمی با عنوان" مرگ یوگسلاوی" ساخت.
***
یکی ازدوستان عزیز در وبلاگ شخصی اش با عنوان اخرین اصول گرا میگوید:
"سال 87 برای ساخت یک تیزر تبلیغاتی بصورت اتفاقی فردی به نام "کاسپین ماکان" به من معرفی شد. از نامش پیدا بود که یک نام مستعار است. جویای نام واقعیش شدم که معرفش اسم اصلی او را گفت ولی در ذهنم نمانده و از خاطرم رفته است. کلی از او تعریف کرد. از این گفت که آدم خاصی است و سابقه کار با شبکه های تلوزیونی بین المللی را دارد. برایم جالب بود کسی را وارد تیم تبلیغاتی ام کنم که سابقه کار بین المللی دارد.
جناب معرف با موبایل نامبرده تماس گرفت تا با او صحبت کنم. صحبت تلفنی ما طولانی شد. "کاسپین ماکان" آرام و شمرده سخن می گفت. گفت سابقه کار کردن با بی بی سی و سی ان ان را دارد. گفت در آفریقا و چند جای دیگر برای شبکه های معتبر تلوزیونی اروپا و آمریکا کار کرده است. گفت تازگی به تهران آمده و نوعی دوربین های پیشرفته فیلمبرداری و عکاسی را وارد کرده است که از آن دوربین ها تعداد محدودی در ایران بود. گفت "کاسپین ماکان" نام هنری اوست و ترجیح می دهد تنها با این نام شناخته شود و دوست ندارد نام واقعیش را استفاده کنم ؛ حتی از گفتن نام واقعیش طفره رفت! دفتر کارش در یکی از مناطق بالایی شهر بود چند شماره تماس داد که برای دیدار حضوری قرار بگذاریم. کمی از کارهایش گفت و علاقه اش برای کار کردن با صدا و سیما! مدعی بود سبکی جدید در یکی از ورزشهای رزمی ابداع کرده است. کمی درباره اش توضیح داد مشخص بود پشت آن سبک ورزشی تفکر عرفان بدون خداست! می گفت این روزها بیشتر وقتش را ایرانگردی می کند و عکس می گیرد !
تجربه می گفت " کاسپین ماکان" یک شهروند عادی نیست. . مردی مجرد که ادعای کار کردن با بی بی سی و سی ان ان را داشت و حالا با یک نام مستعار درتهران ظاهرا فعالیت هنری می کرد . به گفته خودش دائم در مناطق مختلف کشور در حال سفرکردن برای عکاسی و فیلمبرداری بود وهدفش هم از این کار را تنها علاقه شخصی عنوان می کرد. رفتاری شک برانگیز داشت . می گفت پول برایش اهمیتی ندارد و دوست دارد به هر قیمتی با صدا و سیما کار کند!
بعد از این صحبت تلفنی سوال اساسی برایم منابع درآمدی این فرد بود. به گفته خودش کار خاصی برای کسب درآمد انجام نمی داد. گمان کردم ارث و میراثی به او رسیده و حالا بی دغدغه آنرا صرف کارهای که دوست دارد می کند. اما معرفش منکر این قضیه شد و اوهم حتی با وجود نسبت فامیلی از منبع درآمد ماکان اطلاعی نداشت!
همه کارهای این آدم بودار بود . همان صحبت تلفنی و اطلاعات اولیه کافی بود که از کار کردن با او منصرف شوم. حتی شماره تماسهایی که به من داده بود را جایی ثبت و ضبط نکردم. هیچ وقت به کار کردن با او فکر هم نکردم اما اسم خاصش در خاطرم ماند.
گذشت تا ماجرای قتل ندا آقا سلطان ! در ابتدای کشته شدن ندا آقا سلطان خبرهای منتشر شده توسط جنبش سبز درباره او را باور داشتم. تا آنکه نام کاسپین ماکان به میان آمد. راستش با شنیدن این نام به کل ماجرا مشکوک شدم و ماجرا برایم شکل دیگری به خود گرفت. این موضوع را از همان ابتدا به خیلی از دوستان گفتم اما کسی جدی نگرفت. "
نقل مطلب بدون ذکر منبع حرام است!