منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

آقای حجازی سلام!

اوایل شروع جام باشگاههای آسیا برنامه نود در نظر سنجی از بینندگان خود خواست تا اعلام کنند کدامیک از چهار تیم ایرانی حاضر در این جام به مرحله نهایی صعود می کنند. 

یکی از میهمانان تلفنی این برنامه آقای حجازی بود.ایشون هم بنا به طبع فردوسی پور مجبور شد در این باره نظر بده اما نظرش کمی ناراحتم کرد اصلا کلا بدم اومد ازش نه این که قبلا خوشم میومد از ایشون یا هر فوتبالی دیگه! اما اونشب داشتم منفجر میشدم ... 

آقای حجازی در پاسخ به این سوال محکم و قاطع فرمودند اصلا هیچ کدوم از تیم های ما به مرحله بعد هم صعود نمیکنند چه برسه به مرحله فینال! 

فردوسی پور با همون خنده های مخصوص خودش گفت یعنی شما اعتقاد دارید اصلا به مرحله بعد هم نمیرن؟ 

مستر حجازی گفت بله آقا تیم های عربی کلی پول دارن کلی سرمایه دارن کلی امکانات دارن ما کجا اونا کجا....  

البته من این نظر مستر حجازی رو به حساب انتقادش از مدیریت ورزش گذاشتم وگرنه تو این یادداشت عرق ملی و غیرت ایرانی ایشون رو هم مورد تاخت و تاز قراد می دادم . 

داشتم از شدت عصبانیت منفجر می شدم هرچی این عادل خان خواست از این مستر تخفیف بگیره ایشون می گفت نه و در آخر هم گفت ما دعا میکنیم استقلال بره مرحله بعد!  

همونجا دو دست دعای خود را بالا آورده وبرای ضایع شدن این بابا مستر از خدای منان طلب نیم نگاهی کردم.

از اون شب هفته ها گذشت و تیم های ایرانی به راحتی به مرحله بعد صعود کردند و تنها سپاهان جاموند که اونم احتمالا اسیر این تحلیل های پولی و امکاناتی شده بوده! 

جناب مستر حجازی ما ایرانی هستیم پول و امکانات خوبه اما همه چیز نیست... 

ایرانی اگر بخواد میتونه بی پول هم میتونه با پول باشه چه بهتر! اما بی پول هم میتونه  

البته فوتبالی های ما ثابت کردند پول دستو پاشون رو گره میزنه تو هم، اینم هست!

 

من کار میخواهم!

دانشگاه. کلاس ریاضی مهندسی

استاد داره تند و تند تابلو رو سیاه میکنه من و آرش و بهنام ته کلاس پچ پچ میکنیم. استاد گچ رو سه بار میزنه به تخته؛ این یعنی هیس!

محمد و علی از اون خر خون های کلاس دارن همراه با استاد تند تند هرچی رو تخته نوشته شده رو مینویسن خیلی اسکلن بابا...

بهنام میگه آخر هفته بریم شمال دو سه روزی بمونیم. پیشنهادش محشره همه قبول کردیم و بازم پچ پچ و استاد سه بار به تخته کوبید...

زنگ خورد؛ مث فشنگ از کلاس زدیم بیرون. رفتیم تو فضای سبز و با بروبچ به چرندو پرند گویی، البته نه به سبک دهخدا به سبک خودمون! جزوه مو تو کلاس جا گذاشتم، البته جزوه که نیست برا اینه که استاد ببینه یه چیزی جلومونه. رد گم کنیه در واقع!

برمیگردم کلاس. همه رفتن اما این علی و محمد استاد رو گیر آوردن و سوال میپرسن. ای پاچه خوارای بدبخت همش خودشون رو برا استادا لوس میکنن...

 برو بچ رو تو سایت دانشگاه پیدا کردم . رفتم یه کامپیوتر خالی پیدا کردم. سرعت اینترنت دانشگاه محشره اینگار نشستی سر چشمه اینترنت همون اول هرچی هست میگیری؛ راحت و سریع.

رفتم چند تا سایت دانلود کلیپ و MP3 باز کردم . برا سفرمون به شمال لازم میشه.

 علی و محمد هم تو سایت بودن کامپیوتر های جلویی، یه نیگاهی به صفحه کامپیوتراشون انداختم. توی سایت مقالات علمی- تخصصی بودند. پوزخند زدم. بیچاره ها! اینا اصلا جوون نیستن. بابا یه کم جوونی کنین. همش درس درس! البته احتمالا ضریب هوشیشون کمه که اینقدر درس میخونن والا  درسا اونقدرها هم سخت نیست.

  عصر جمعه است از شمال برگشتیم رفتیم خوابگاه.وسایل رو از ماشین پیاده کردیم. اونقدر ورجه وورجه کرده بودیم این سه روزکه دیگه نا نداشتیم .علی و محمد داشتن از سالن مطالعه برمیگشتن. بچه ها سر شوخیو باز کردن بابا خرخون ها اومدن.چطوری پرفسور! البته بعضی ها میگن اینا با سهمیه بسیج اومدن قیافه هاشون تابلوئه...

دانشگاه- کلاس الکترونیک 3

استاد سر حضور و غیاب گیرداده. اساسی! همه اومدن. استاد اسم هارو میخونه. به من میرسه .یه مکث کوتاه..

آقای.... غیبت هاتون زیاده مراقب باشیدا

چشم استاد مادرم مریض بوده به جون خودم!

 استاد میخواست آخر هفته امتحان بگیره همه بچه ها مخالفت کردند و خواستند تاریخ امتحان تغییر کنه اما علی و محمد رای مخالف دادند اه اینقدر دوس دارم حال این پاچه خوارها رو بگیرم!  

کنفرانس تخصصی و غیر تخصصی!

 توی برد دانشگاه تبلیغات کنفرانس مهندسی برق زده شده بود. امروز ساعت 14 با حضور پرفسور نمیدونم چی چی از هندوستان...

ساعت 14 دانشکده ادبیات انجمن شعر خوانی داشت؛ رفتیم سالن پر بود دختروپسر شعراشون رو بلوتوث میکردند و میفرستادند برا همدیگه! جا نبود. خیلی ها رو پا ایستاده بودند. ساعت 16 هم کنسرت پاپ توی سالن اجتماعات برقراره اونجارو هم نباید از کف داد!

سر راه یه سری هم به سالن داشکده خودمون زدیم. دکتر هندی یک قیافه ای داشت که نگو. داشت پاورپوینتشو به رخ جمع میکشید یه 30 نفری تو سالن بودن که 10 تاش استادا بودن و دوتاشون هم اگه گفتین ؟

خب معلومه علی و محمد! 

دانشگاه امتحان پایان ترم  ماشین 2       

استاد این چه سوالاییه؟ اینا اصلا تو جزوه نیست ای بابا...

صدای همه دراومده استاااد!

استاد:  حرف نباشه سوال ها واضحه

همهمه کلاس رو ورداشته دخترا به پسرا نیگاه میکنن پسرا به سقف، منتظر امداد غیبی!

علی و محمد پا میشن و برگه هاشون رو تحویل میدن! همه بچه ها زیر لب بدو بیراه می گن. اینا که این همه ادعای مثبتیشون میشه حاضر نیستن در راه خدا یه کم از معلوماتشون انفاق کنند! 

 

دانشگاه- مدیریت آموزش 

مدیر آموزش:ببینید آقای .. شما اگر نیم نمره دیگه نگیرید مشروطید و با این ترم میشه 3 ترم! 

 من: ای بابا آقای دکتر این استادای ما خوب درس نمیدن این مشکل همه بچه هاست .سوال هاشون تو جزوه ها نیست 

 علی و محمد وارد شدند(بر خر مگس معرکه لعنت!) 

 دکتر بلند شد و با گرمی باهاشون دست داد و تقدیر نامه ریاست دانشگاه رو به محمد داد آخه شاگرد اول شده بود! 

آره جون خودش معلومه از بالا بالا ها دستور میاد هواشو داشته باشن! 

یک سال بعد خونمون!

بابام داره با عموم حرف میزنه...

آره داداش مملکت مارو میبینی؟مهندس برق بیکار تو خونه نشسته. من نمیدونم دولت پس داره چیکار میکنه؟ این چه وضعیه!

مامان با موبایلش خاله رو گرفته:آره خواهرجون این شازده ما هردری میزنه کار نیست! با این مدرک مهندسی که  این داره اگر تو یه کشور اروپایی بود التماسشم میکردن .حیف این جوونا تو این مملکت! 

 

من:کاش من تو یه کشور اروپایی به دنیا اومده بودم الان کارو خونه و ماشین و حقوق 2000 دلاری و آخ...( توهم میزنم) 

تلویزیون بازدید رییس جمهور رو از یک کارخانه بزرگ فولاد نشون میده. همه مهندس ها با کلاه های ایمنی دورش جمع شدند. ااا این محمده که داره به رییس جمهور توضیح میده! اا اینم علی کنارش وایساده!

بابا اینا دوتا از هم دانشگاهیامنا...

بابا جلوتر اومدو گفت:واقعا؟اینا چه جوری کار پیدا کردن پس؟

یه کم من من کردم و گفتم بابا اینا پارتی داشتن مگه میشه بدون پارتی به جایی رسید! از این سهمیه ای ها بودن!! 

بابا یه کم نفرین کرد که ببین چه طور حق بچه من رو میدن به این نا لایق ها پس کی میخواد شایسته سالاری حاکم شه تو این مملکت!  

(خاطرات کیانوش، یک تحصیل کرده بیکار!)

 

قابل توجه منتقدین احتمالی مطلب: 

دولت وظیفه داره تازمینه یافتن شغل مناسب را برای قشر جوان تحصیل کرده فراهم کند، اما آرش و بهنام و کیانوش و من هم باید وظیفه مون رو درست انجام بدیم! 

 

نقل مطلب بدون ذکر منبع خیلی بده!