منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

منتظران

پویشی برای خواستن آمدنش

اصلا فیلم را دیده اید؟

                      

آنقدر سیاه نقد کرده بودند که باخودم عهد کردم هرطور شده فیلم جدید جیرانی را ببینم "من مادر هستم" را دیدم و در پایان فیلم در شوک شدید از اوج سیاهنمایی های نقادان بی انصاف فرو رفته بودم که نای بلند شدن از روی صندلی را نداشتم . متن نقدهای مختلف در ذهنم مرور می شد و نکاتی که در آنها خوانده بودم و در فیلم ندیدم .شاید فیلم دیگری را نقد کرده بودند و شاید باید سوال طنز گونه میهمانان برنامه هفت از مسعود فراستی را از این منتقدین پرسید که " آیا شما اصلا  فیلم را دیده اید؟"

بازخورد های فیلم در اذهان مخاطبینی که به تماشای آن نشسته اند را دیده و شنیده اید؟ آیا کسی به حکم قصاص معترض است؟ آیا کسی درباره چادری بودن و یا نبودن متهم در دادگاه حرف میزند اگر کمی ذهن خوانی کنیم مشخص است که سکوت محض سینما در پایان فیلم حکایت از تاثیر گذاری عمیق اصل داستان یعنی مکافات بی اعتقادی و لاابالی گری و ابتذال را دارد.

فیلم روایتی تکان دهنده از زندگانی های مادی شده و غرق در بی هویتی و بی خدایی است. زندگی های مخلوط شده به ابتذال که نام زندگی کم کم در آن ها رنگ میبازد و یک روز مرگی فاسد و خشک و خالی  از طراوت را به اجرا میگذارند برخلاف ظاهر و نمایشی که در جامعه نشان میدهند.

صحنه های نمایش مشروب خواری در فیلم که اوج انتقادات از این  موضوع شده است حقیقتی است که در درصدی از خانواده های مرفه و حتی متوسط وجود دارد و نمیتوان حقیقت را کتمان کرد باید پلیدی این کار را نشان داد.باید نشان داد که فرو روفتن در تقلید های کور کورانه از زندگی غربی پایان های فاجعه باری دارد. چرا نباید نشان داد که برخی خانواده ها دیگر نام خانواده ندارند؟

 در زیر برخی از این نقد های آتشین را بیان کرده و نقدشان میکنیم:

"داستان این فیلم به قدری وقیح و بی شرمانه است که نمیتوان به جزئیات آن پرداخت!"

برادر عزیز صفحات حوادث روزنامه هارا خوانده اید؟ روزانه با چند داستان وقیح تر و بی شرمانه تر روبرو می شوید؟ راهی برای مبارزه با این داستان ها ارائه دهید.یک روز را برای اطلاع هم که شده سری به دادسراها بزنید و از پرونده های خیانت،تجاوز،همسرکشی آماری تهیه کنید. بله داستان بی شرمانه است اکا این بی شرمی دارد جامعه را فرامیگیرد اگر برای اذهان جامعه پایان شوم این بیشرمی را به تصویز کشید کاری جفاست باید همه جا را گل و بلبل نشان داد؟

"این فیلم نمونه ای از فیلم های اخلاق ستیز و هویت گریز است!"

برادر گرامی من منتقد خوب کمی انصاف،  نشان دادن اوج ذلت و خفت باری یک زندگی بدون خدا و اعتقاد به او اخلاق ستیز است؟ شما تا به حال کار هنری کرده اید؟ میدانید هنر یعنی چه؟ میدانید زیبایی هنر به چیست؟ هنر در لفافه حرفش را در عمق مغز مخاطب میچسباند مخاطبی که حال و حوصله نصیحت شدن ندارد. سکانس تاثیرگذار فرهاد اصلانی و اعترافش در دادگاه اخلاق را به ستیزه میرود؟ کجای این فیلم اخلاق ستیز است و هویت گریز من باورم نمیشود شما این فیلم را دیده باشید. 

"صدور حکم قصاص جای تردید دارد چون برای قتل در این مسائل حکم قصاص صادر نمی شود!"

باز هم میپرسم شما فیلم را دیده اید؟؟

زمانی حکم قصاص در این موارد صادر نمیشود که تجاوز به عنف بوده و قاتل در دفاع از خود قتل را انجام داده باشد. در این فیلم این طور نیست در این یادداشت مجال نیست و  نمیتوان جزئیات را به قلم کشید لطفا حتما فیلم راببینید. 

"مگر چند درصد خانواده های ما اینچنین هستند؟" 

باز هم توصیه میکنم برادران و خواهران منتقد فیلم حتما برای آرامش وجدان خودشان هم که شده سری به دادسراها بزنند میزان کشفیات مشروبات الکلی را از نیروی انتظامی بپرسند عزیزان! خانواده های ما رادارند نابود میکنند بشقاب های ماهواره حسابش از دست همه در رفته است و باید راه چاره ای جست باید با هنر به جنگ این پدیده ضد هنر رفت باید فرجام بی اعتقادی را با هنر نشان داد. 

برادران نقاد من کسانی که درسایت ها ورسانه های ارزشی نقد مینویسید خیلی مراقب باشید شیعه از مدار انصاف خارج نمیشود. میدانم در این عرصه فرهنگی  نقد های ارزشی بر سینما خیلی جواب میدهد و به راحتی میتوان نقد کرد . در حالی که دفاع کردن بسیار سخت است چون متهم به هزارجور گناه ناکرده میشوید. اما من مادر هستم  در پایان فیلم همه را گناهکار ومادر نماد زن ایرانی (ناهید مشرقی) فیلم را به سبک  کارهای قبلی جیرانی پاک و مطهر نشان میدهد. این نکته را هم توجه داشتید؟

وقتی یک تیم هنری سعی میکنند تا هنجارهای اجتماعی را به تصویر بکشند تا رذالت های اخلاقی در چشمان مردم پلید و پلید تر به نظر بیایند این وظیفه ما ارزشی نویس هاست تا حد ممکن از ایشان حمایت کنیم و نکات ریز از چشم افتاده و یا اهمال شده را گوشزد کنیم نه این که زبان باز کرده و این چنین بنگاریم:" حاصل کار فیلم موهن،مهوع و غیرقابل دفاع شده است!"

من مادر هستم فیلم خوبی است . باید دید و بعد زبان به نقد گشود .

و در نقد نیز منصف بود تا نقدهایمان موهن ،مهوع و غیرقابل دفاع نباشد!

سمفونی وضعیت سفید

سمفونی زیبای زندگی، تک نوازی های آدم ها، همخوانی هایشان  ، مجموعه اشک ها و لبخند ها تصویری سراسر واقیعت از سال هایی نه چندان دور که هنوز بوی خوشش در مشاممان مانده است. روزهای قشنگ و به یاد ماندنی با تمامی وجوهش به زیبایی هرچه تمام تر به تصویر کشیده شده است. روح و جان مردم تازه شده و انگار با ورود این سمفونی به خانه ها مهربانی ها بیشتر شده یادآوری سختی هایی که هیچ به چشممان نمی آمد یادواره درد و رنج هایی که بر سرمان می بارید زندگی های سخت و زیبا روابط  دور از ریا و دورویی همه صاف و ساده همانطور که بودند.

آدم ها همه خودشان هستند . زندگی جریان دارد نفس میکشد طراوت دارد. همه چیز سرجای خودش است. هماهنگ و ریتمیک . دقیقا عین یک سمفونی بزرگ  بازیگران بازی نمی کنند زندگی می کنند. این خیلی هم آسان نیست باید  از حمید نعمت الله  تقدیر کرد. همچین شاهکاری در سیما آفریدن هنر می خواهد وقتی در خیل مدعیان هنر، هنرمند باشی کارت هنرمندانه میشود و چون هنر نزد ایرانیان است و بس، مردم با اثری که خلق کرده ای آرام آرام اشک میریزند.لبخند میزنند. میخندند.

نیازی به دیالوگ سازی های بی مورد نیست. مردم زندگی خودشان را می بینند خودشان را در قاب تلویزیون  وقتی زندگی را نمایش میدهی زنده ها را تسخیر میکنی و حتی گاهی اوقات اگر اثرت بی نظیر باشد مرده ها نیز به جنبش در می آیند، مردگان متحرک. برخی از ما در غوغای تجمل پرستی و مصرف گرایی مدرن مرده ایم . باید کسانی ما را به اصلمان برگردانند." وضعیت سفید" وضعیت قرمز سریال هایمان را تغییر داد. شلوغی سمفونیک نکته برجسته "وضعیت سفید" است.کارگردان دست و پای خودش را گم نمی کند. بازیگر چون زندگی را روایت میکند و زندگی شلوغ است پس شلوغی سریال او را هول و دستپاچه نکرده است. نویسنده روح زندگی را در روایت زیبایش دمیده است.

واه خدای من این  یک سریال بی نظیر است از روایت زندگی . هنوز مرکب قلمم در انتقاد تندم به" ستایش" خشک نشده است گفتم چرا ما بلد نیستیم زندگی را با روزمرگی های خودش به تصویر بکشیم. اکنون عقیده ام عوض شد . بلدیم اگر کار دست کار بلد باشد.

شبها وقتی "وضعیت سفید" مینوازد میلیونها ایرانی که سالهای اوان انقلاب را خوب به یاد دارند با بغضی در گلو فشرده به همنوایی میپردازند.به یاد دوستانی که دیگر نیستند به یاد پدر بزرگ و مادر بزرگ هایی که دیگر نیستند . به یاد جوانان رشید محله که اکنون نام زیبایشان بر سر در کوچه ها و میادین نقش بسته است. حال و هوا دقیقا حال و هوایی دهه 60 است. انگار این سریال در همان دهه ساخته شده است. هیچ اشتباهی درکار نیست. همه چیز مرتب است. ازسریال های قدیمی تلویزیون تا قوطی های شیرکیکوز و کوپن های روغن و قند وشکرو صف نفت. روضه های خانگی  و دغدغه های سادگی...

روایت زندگی ایرانی با همه شیرینی ها و سادگی هایش و حتی تلخی های شیرین تر از قندش، بهترین سوژه فیلم های ما میتواند باشد."یک حبه قند" شیرین است "وضعیت سفید" شیرین است. زندگی ایرانی شیرین است. همه مان ته دلمان اعتقاد داریم و باور داریم. اما وقتی در مدرنیته و تکنولوژی و غربیسم! حل شده باشیم فراموش می کنیم که قبل ها چقدر راحت زندگی می کردیم. جهادی که میر کریمی و نعمت الله آغاز کرده اند جهاد مقدسی است. بازگرداندن رنگ و بوی ایرانی به زندگی هایمان . خانه های بزرگ با ساکنین زیاد خانه هایی که در عرض گسترده بود نه ارتفاع .و مهر و محبت چون نسیم از این ایوان به آن ایوانش می چرخید.

"وضعیت سفید" سمفونی زندگی ایرانی است با پرده هایی متفاوت. پرده هایی که هرکدام نوای خاص خودش را دارد.و در گوشه ای نواخته میشود. اما در این روایت گاه همه پرده ها با هم نواخته می شوند بدون این که ریتم به هم بخورد.  و این چیزی شبیه معجزه است.

استفاده درست و به جا از موسیقی در "وضعیت سفید" گاه مولانا وار روح آدمی را به  رقص عرفانی وا می دارد. اشعار ناب ایرانی با موسقی اصیل ایرانی و روایت زنگی ایرانی، معجونی میشود معجزه گر. تا نوش دارویی باشد قبل از مرگ سیما! سیمرغی که چنین معجونی را به رستم های سیما و سینما آموخته فرهنگ بالنده ایران اسلامی است. کاش موفقیت بی نظیر این اثر های زیبا شیوه کاری ما را دچار تحول کند تا بفهمیم و درک کنیم که سیاه نمایی روشنفکری نیست. روشنگری روشنفکری است.